بین مطالب وب سایت جستجو کنید


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
اکبر شفیع زاده
14:14
پنج شنبه 29 فروردين 1391
دانلود مسابقه فوتبال بایرن مونیخ و رئال مادرید جام باشگاه های اروپا Bayern Munich vs Real Madrid HD
|   مسابقه فوتبال جام باشگاه های اروپا -  بایرن مونیخ و رئال مادرید 17.4.2012 با کیفیت HQ |
 

| به همراه لینک های کمکی از سرور RapidShare |

| خلاصه بازی + گل های بازی در لینک جداگانه |

افتخار داریم سری مسابقات حساس مرحله نیمه نهایی و فینال فصل 2011- 2012 جام باشگاه های اروپا را برایتان آماده کنیم.در این پست مسابقه حساس بایرن مونیخ و رئال مادرید را برایتان آماده دانلود نموده ایم.
   در آغاز مرحله نیمه نهایی لیگ قهرمانان اروپا، سه‌شنبه شب در ورزشگاه آلیانس آره‌نای شهر مونیخ، بایرن با نتیجه 2 بر یک رئال مادرید را شکست داد.
شاگردان هانیکس در دقیقه 17 توسط ریبری به گل دست یافتند تا هواداران بایرن به پیروزی امیدوار شوند. دو تیم در پایان نیمه اول با همین نتیجه به رختکن رفتند تا اینکه مسعود اوزیل در دقیقه 53 گل تساوی رئال مادرید را به ثمر رساند.
پس از این گل بایرن که در خانه بازی می‌کرد بر حملاتش افزود تا با پیروزی میدان را ترک کند. این اتفاق سرانجام در دقیقه 90 رخ داد و ماریو گومز دروازه کاسیاس را برای دومین بار گشود تا بایرن در آخرین لحظات به پیروزی برسد.
خلاصه مسابقه در دو نیمه و گل های بازی با کیفیت HD برای دانلود آماده شده اند

برای دانلود به ادامه مطلب مراجعه نمایید
قابلیت بازيابي فايل هاي فشرده و روش آن:
 
 
 
فايل هايي که براي دانلود قرار گرفته اند چندين بار قبل و بعد از قرار گرفتن بر روي هاست توسط تيم نرم افزار ميهن دانلود تست گرديده در نتيجه فايل ها کاملآ سالم هستند اما در برخي مواقع به دليل توقف هاي موقتي که کاربران در هنگام دانلود فايل ها انجام مي دهند فايل ها دچار مشکل مي شوند بدين صورت که پس از دانلود و استخراج فايل ها از سوي نرم افزار Winrar با اخطار CRC رو به رو ميشوند. اما جاي نگراني نيست چون فايل ها به گونه اي فشرده شده اند که داراي قابليت بازيابي هستند. به همين منظور کافيست که فايل معيوب را با استفاده از نرم افزار Winrar اجرا کنيد و سپس با انتخاب گزينه Repair اقدام به تعمير فايل فشرده نماييد.

راهنمای عمومی رفع ارور اکسترکت:

اینجا کلیک کنید


خلاصه بازی - کیفیت HD
دانلود خلاصه بازی نیمه اول از لینک مستقیم - 235 مگابایت / از لینک کمکی RapidShare
دانلود خلاصه بازی نیمه دوم از لینک مستقیم - 300 مگابایت / از لینک کمکی RapidShare

گل های بازی - کیفیت HD
دانلود از لینک مستقیم - 135 مگابایت / از لینک کمکی RapidShare
 


بازی انلاین و مسابقات ماشین رانی با 5 هزار یورو جایزه

بازی رایگان انلاین مسابقات سرعت سبک نید فور اسپید با میلیون ها تومان جایزه نقدی به افراد برتر

بازی رانندگان حرفه ای یه بازی انلاین سبک بازی های نید فور اسپید میباشد .در این بازی: ماشین جدید بخرید، ماشین کرایه کنید، برای ماشین خود قطعات  جدید و اسپرت بخرید. روزانه با شرکت در مسابقات پول بدست بیاورید و مهارتهای خود را بهبود ببخشید. شما میتوانید یک تیم تشکیل دهید و با بازیکنان تیمهای دیگر مسابقه دهید.همین الان وارد بازی شوید و ماشیین خود را تیونینگ کنید.

این بازی انلاین و بدون نیاز به نصب و کاملا سبک و سازگار با اینترنت های ایران ساخته شده و از زبان فارسی نیز پشتیبانی میکند, شما با کلیک روی لینک زیر میتوانید با وارد کردن یک نام مستعار در کمتر از 10 ثانیه وارد بازی شوید وقلعه خود را بسازید و ماشین خود را برای مسایقه اماده میکنید

توجه داشته باشید این بازی اسپانسر مالی میهن دانلود بوده ,بازی شما در این بازی به شکلی حمایت مالی این شرکت را از میهن دانلود بیشتر خواهد کرد و همچنین شما هم شانس برنده شدن جایزه 5 هزار Euro این بازی را که توسط شرکت mena software بلغارستان در نظر گرفته شده است امتحان میکنید.

تعداد بازدید از این مطلب: 1880
بازدید : 1880
اکبر شفیع زاده
14:8
پنج شنبه 29 فروردين 1391

به بافت گرافیکی بازی خوب دقت کنید

857_0004_resize.jpg



929197_20090311_790screen015_resize.jpg

capcom-latest-resident-evil-5-screen-01_resize.jpg


 
resident_evil_5_6_resize.jpg
resident-evil-5-20080820033429410_640w_resize.jpg
resident-evil-5-20090910040819805_640w_resize.jpg
resident-evil-5-20081003100838391_640w_resize.jpg

دانلود قسمت 1 با حجم 400 مگابایتدانلود قسمت 2 با حجم 400 مگابایت
دانلود قسمت 3 با حجم 400 مگابایت
دانلود قسمت 4 با حجم 400 مگابایت
دانلود قسمت 5 با حجم 400 مگابایت
دانلود قسمت 6 با حجم 400 مگابایت
دانلود قسمت 7 با حجم 400 مگابایت
دانلود قسمت 8 با حجم 400 مگابایت
دانلود قسمت 9 با حجم 400 مگابایت
دانلود قسمت 10 با حجم 400 مگابایت
دانلود قسمت 11 با حجم 400 مگابایت
دانلود قسمت 12 با حجم 400 مگابایت

دانلود قسمت 13 با حجم 400 مگابایت

دانلود قسمت 14 با حجم 400 مگابایت

دانلود قسمت 15 با حجم 400 مگابایت

دانلود قسمت 16 با حجم 400 مگابایت

دانلود قسمت 17 با حجم 400 مگابایت

دانلود قسمت 18 با حجم 259 مگابایت



برچسب:
  • 5 دانلود بازی اقامتگاه شیطان 5,
  • capcom,
  • evil 5 download,
  • resident,
  • resident evil,
  • Resident evil 5,
  • resident evil 5 free download,
  • وسکر,
  • کریس,
  • بهترین بازی سال 2009,
  • بازي,
  • دانلود,
  • دانلود مستقيم بازي,
  • دانلود گيم,
  • دانلود اقامتگاه شیطان,
  • دانلود بهترین بازی اکشن,
  • دانلود بازي,
  • دانلود بازي كامپيوتر,
  • دانلود بازي كامپيوتري,
  • دانلود بازي هاي كامپيوتري جديد,
  • دانلود بازي پي سي,
  • دانلود بازي جديد,
  • دانلود بازی اقامتگاه شیطان,
  • دانلود بازی اویل 5,
  • دانلود بازی اکشن,
  • دانلود بازی ترسناک,
  • دانلود بازی رزیدنت اویل 5,
  • دانلود بازی سوم شخص اکشن,
  • دانلود جديد ترين بازي هاي كامپيوتري,
  • دانلود رايگان بازي,
  • دانلود رايگان بازي كامپيوتر,
  • رزیدنت لویل,
  • رزیدنت اویل 5,
  • شوا
تعداد بازدید از این مطلب: 2673
بازدید : 2673
اکبر شفیع زاده
11:17
پنج شنبه 29 فروردين 1391

 بازی تنیس روی میز ، بازی پینگ پنگ سادهبازی شكار پرنده ، شكارچی پرنده شیطونبازی زیبای مهارتهای قواصی و حوادث جالب

 بازی زیبای هلی كوپتر قهرمانبازی ماشین ، موتور ، پرش از روی مانعبازی اتومبیل و پیدا كردن جای پارك در پاركینگ

بازی اتومبیلرانی رالی استراتژیك بازی كودك زرنگ باهوشبازی بزن بزن و دعوای محلی روی میز تحریر

بازی مسابقات پنالتی فوتبالپرندگان خشمگینبازی مسابقات تیر و كمان

بازی مكعب و دیواره های مزاحمبازی پرتاب پنگوئن با ضربهبازی خرگوش فضایی

بازی غورباقه مگس خواربازی دانه خورمحافظ جنگجو

بازی تنیس روی میز ، پینگ پنگ فانتزینقطه بازیجدا كننده رنگ ها - قرمز و آبی

بازی بیلیاردبازی حباببازی جورچین تصویری

بازی هلی كوپتر و موانعبازی پارك دوبل اتومبیلبازی هلی كوپتر موشك زن

بازی اتومبیلرانی رالیبازی تونل های تو در توبازی خانه سازی

بازی سفینه فضاییبازی موشك فضایی جنگندهبازی اتومبیلرانی رالی استراتژیك

تعداد بازدید از این مطلب: 2632
بازدید : 2632
اکبر شفیع زاده
17:29
یک شنبه 13 فروردين 1391
 

کریستیانو رونالدو دوس سانتوز آویرو که بیشتر به نام کریستیانو رونالدو معروف است در 5 ژانویه 1985 در مَدیرای پرتغال متولد شد.قد وی 185 سانتیمتر است.وی دارای یک برادر بزرگتر به نام هوگو و دو خواهر بزرگتر از خود به نام های الما و لیلیانا است.فوتبالش را از سه سالگی آغاز کرد و در سن شش سالگی به مدرسه فوتبال رفت.اولین باشگاهی که او در آن بازی کرد باشگاه آماتور آندورینها بود جاییکه پدرش آن را اداره می کرد هنگامیکه رونالدو 8 سالش بود.هنگامیکه به سن 10 سال رسید دو باشگاه مطرح شهر مدیرا به نام های سی.اس ماریتیمو و سی.دی ناسیونال خواهان وی شدند که سرانجام وی به عضوین ناسیونال در آمد.در دوران بچگی تیم مورد علاقه ی او بنفیکا بود در حالیکه در سال 2001 تا سال 2003 به عضویت تیم رقیب بنفیکا یعنی اسپورتینگ لیسبون در آمد.رونالدو در اسپورتینگ رشد کرد و اولین بازیکن تاریخ این باشگاه شد که برای تیم های زیر 16 سال ، زیر 17 سال و زیر 18 سال این باشگاه بازیکن ساز بازی کرده است.هنگامیکه وی برای تیم بزرگسالان اسپورتینگ بازی کرد در همان آغاز کار در برابر موریرنس دو گل به ثمر رساند.اولین باشگاه بزرگی که او را در نظر گرفت باشگاه لیورپول بود که البته به دلیل کوچک بودن و 16 سال بیشتر سن نداشتن او را نپذیرفتند! اما در تابستان سال 2003 الکس فرگوسن کریس را با قراردادی 12.24 میلیون یورویی به منچستر آورد و وی اسپورتینگ را که با سن کمش 25 بازی برای آن انجام داده بود و سه گل به ثمر رسانده بود را ترک کرد.اگرچه رونالدو شماره ی 28 را تقاضا کرد که در اسپورتینگ می پوشید اما شماره 7 را برتن کرد.شماره ای که قبلاً بر تن بزرگانی چون جورج بست ، بریان رابسون ، اریک کانتونا و دیوید بکهام بود

تعداد بازدید از این مطلب: 2083
بازدید : 2083
اکبر شفیع زاده
17:28
یک شنبه 13 فروردين 1391
 

اسم اصلی:اسکار گورتز

كشور:مكزیك

تاریخ تولد:12 دسامبر

سال تولد:1974

قد:60/1 سانتیمتر

وزن:68 كیلوگرم


او کچ حرفه ای رو در چند لیگ سطح پایین و سپس مکزیک ژاپن در سال 1989 شروع کرد.
در این مدت اون تونست عنوان های سبک وزن HHW ، عنوان اصلی لیگ MNW (مکزیک) ، عنوان تگ تیم WWA ، سبک وزن WWA سه بار ، عنوان اصلی بیگ MNT (مکزیک) را از آن خود کنه.
سپس به لیگ ECW رفت و بعد از فعالیت در اون جا سر انجام در سال 1996 به یکی از دو لیگ بزرگ اون زمان یعنی WCW راه پیدا کرد.
در ابتدای کارش در 16 جون اولین حضورش رو در گری امریکن بش انجام داد و در مقابل دین مالنکو شکست خورد و نتوانست عنوان سبک وزن رو از آن خود کنه. ولی در 8 جولای با شکست دین مالنکو در ماندی نایترو تونست برای اولین بار در WCW صاحب عنوان بشه.
27 اکتبر دین مالنکو با شکست ری عنوان رو پس گرفت.
28 مارس 1999 در ماندی نایترو ری به همراه بیلی کیدمن با شکست بنوا و دین مالنکو تونستند که عنوان تگ تیم رو به دست بیارن و در 9 می به پری ساترن و ریون باختند.
18 اکتبر در ماندی نایترو ری به همراه کنان بار دیگه عنوان تگ تیم رو به دست آورد و در 24 اکتبر به بوکر تی و استیوی ری باختند.
14 آگست 2000 ری این بار به همراه یوونتود در ماندی نایترو با شکست ومپایرو و گریت موتا بار دیگه عنوان تگ تیم رو به دست آورد.
26 مارس 2001 هم ری به همراه بیلی کیدمن با شکست کید رومئو و اسکیپر عنوان تگ تیم سبک وزن رو به دست آورد.
بعد از منحل شدن WCW ری به WWF و به SD! اومد.
10 اکتبر 2002 اولین قهرمانی ری در WWE بود.
اون به همراه اج با شکست براک لازنر و تجیری قهرمان تگ تیم SD! شد.ولی در نو مرسی 2002 اونو به بنوا و انگل باختند. ولی در 7 نوامبر تونستن انتقام بگیرن و بار دیگه قهرمانی رو بردن.
ولی باز هم در سوروایور سیرس 2002 در یک مسابقه ی سه تیمه در مقابل ادی/چاوو و انگل/ بنوا عنوان رو به گررو ها باختند.
5 جون 2003 ری با شکست مت هاردی تونست عنوان سبک وزن رو ببره. ولی در 25 سپتامبر تجیری عنوان رو از ری برد.
در اولین مسابقه ی WWE در سال 2004 در 1 ژانویه ری با شکست تجیری بار دیگه قهرمان سبک وزن شد.
در نو وی آت در 15 فوریه 2004 چاوو گررو با کمک پدرش تونست قهرمانی رو از ری بگیره(اصل اختلاف اونا سر ادی بود،چاوو با ادی بد بود و ادی رو زده بود،ری هم عصبانی شد و چاوو رو زد و درگیری به نو وی آت رسید.ری همیشه ادی رو دوست داشت).
در رستل منیا XX در 14 مارس ری با شکست چاوو بار دیگه قهرمان سبک وزن شد.
در 29 مارس در SD! اسایک دادلی با کمک دادلی ها قهرمانی رو از ری گرفت.
در 9 دسامبر 2004 ری و راب ون دم با شکست تجیری و دوپره توسنتد که قهرمان تگ تیم بشن. ولی در 13 ژانویه برادران باشام با شکست ری و RVD در یک مسابقه ی چهار تیمه که ادی/بوکر تی و لوتر/مارک جیندراک هم بودند قهرمانی رو از ری و RVD گرفتند.
ولی در نو وی آت ادی و ری با هم تگ تیم شدند و توسستن قهرمانی رو ببرند(این آخرین قهرمانی ادی بود.روحش شاد).
ولی در کارلیتو کابانا در 14 آوریل ری که مهمان کارلیتو بود MNM اومدند و ری رو زدند.ولی ادی به کمک ری نیومد و از ری عذر خواهی کرد و گفت که من در استادیوم نبودم.
یه سری مشکلاتی هم این وسط پیش اومد که یه کم میونه ی ری و ادی شکر آب شد.
سر انجام MNM با تقلب ملینا و شکست ری و ادی در SD! در تاریخ 21 آوریل قهرمانی رو از اونا بردند.
بعد از بازی ادی اومد و ری رو کتک زد چون ری پین فال شده بود. ولی اونا هفته ی بعد خواستند که دوباره قهرمانی رو ببرند.ولی باز هم ملینا تقلب کرد و اونا دوباره باختند.
باز هم ری از ادی کتک خورد. و اختلافای ادی و ری آغاز شد و تا ماه ها ادامه داشت.

اختلاف اونا ماه ها ادامه داشت و سر انجام ادی بالاخره توست ری رو ببره و بی خیال ری شد. با این حال وقتی ادی مرد،ری کسی بود که از همه بیشتر برای ادی اشک ریخت.
هنوز هم ری با بازو بند یا تی شرت ادی میاد و حتی پیش اومد که چند بار برای ورود ری آهنگ ادی رو زدن یا ادی برای پیروز از فراگ اسپلش ادی استفاده کرد. در رویال رامبل هم ری نفر دوم وارد شد ولی تونست بازی رو ببره و بتونه یک قهرمانی رو برای رستل منیا انتخاب کنه.
ری حتی پیروزی خودش رو هم به ادی تقدیم کرد. ولی هفته ی بعد رندی که نفر 30 وارد شده بود و آخرین نفر توسط ری بیرون افتاد اومد و در مورد ادی حرف زد و ادی رو مسخره کرد.ری هم عصبانی شد و اونو زد.
سرانجام کار اونا به نو وی آت کشید و قرار شد برنده بازی قهرمانی رستل منیا رو ببره. و رندی هم با تقلب تونست که ری رو ببره.
بزرگترین افتخار او هم گرفتن کمربند سنگین وزن جهان در سال ۲۰۰۶ از کرت انگل بود. بعد از آن چند هفته بر سر كمربند سنگین وزن هم با رندی اورتون كورت آنگل و مارك هنری و داشت كه همه را با برد خود بدرقه كرد.
در جاجمنت دی هم JBL را با فاروغ اسپلش (حركت نهایی ادی) بازی را برد.
ری در ECW هم با سابو بازی كرد كه آن بازی ناتمام باقی ماند. ری در رستل مینیا 25 با مسابقه ای با جی بی ال او رو شكست داد و قهرمانی InterContinental شد. بعد از مدتی استوری لاین با سی ام پانك شروع شد و در چند شوهای هفتگی و پی پی وی با هم بازی كردند كه نهایتا برنده اصلی ری بود و تراشین سر سی ام پانك

تعداد بازدید از این مطلب: 2427
بازدید : 2427
اکبر شفیع زاده
17:28
یک شنبه 13 فروردين 1391
 

undrtaker و  kane  دو برادر واقعي هم نيستند يعني هستنا ولي برادرهاي ناتني همديگه هستند.همونطور كه ميدونيد برادر بزرگه آندرتيكر هستش و برادر كوچيكه كين.

ماجراي سوختن صورت كين اينه:؟!!!!

وقتي كه  مادر آندرتيكر ميميره پدرش يه زن ديگه مگيره كه اون زن كين رو قبلا بدنيا آورده بوده و كين ۱۸ساله بوده و آندرتيكر ۳۲ ساله يعني تفاوت سني اونا تقريبا ۱۴ ساله. آندر كه اصلا از ازدواج پدرش راضي نبوده تصميم ميگيره  كه از خانواده دومش انتقام بگيره. براي همين چندي پس از ازدواج پدرش نيمه شب از خواب بلند ميشه و خونشون رو به آتش ميكشه و از خونه بيرون ميره. چند وقت بعد مطلع ميشه كه پدرش به همره زنش در آتش سوختند و برادرش يعني كين زنده مونده و دچار سوختگي شديد سر و صورت شده . بعد از اين ماجرا آندر از كين خوشش مياد و در بهبود يافتن اون ، كين رو كمك ميكنه و اونو در سن ۱۹سالگي با دنياي كشتي كج آشنا ميكنه و رفته رفته كين رو به wwe مياره. كين هم از كشتي كج خوشش مياد و با يك لباس  قرمز و ماسكي براي پيدا نبودن صورت سوختش پيمان عهد را با آندر ميبنده. مدت زيادي دو برادر با هم كارمي كردند و هيچكس ياراي مسابقه با اونا رو نداشت حتي در اين مدت ۲ نفر رو هم به قتل رسوندند،در هر مسابقه كه كين كم مياورد آندر به كمكش ميرفت و در هر مسابقه هم كه آندر كم مياورد كين به كمكش ميرفت. در ابتدا هردو برادر مسيحي بودند اما ..........   .

بعد از چند سال يك نفر ماجراي كشته شدن پدر و مادر كين توسط آندر را به گوش كين رسوند و اين بار نوبت كين بود كه انتقام بگيره. شب هنگامي كه آندر خواب بود كين بالاي سر آندر رفت و هنگامي كه خواست با چاقو به قلب آندر فرو كند وي از خواب پريد و با ديدن اين صحنه يه دست كتك ناب به كين زد و رفت. ۲ماه آندر نبود و در يكي از مسابقات هنگامي كه كين با ميك فولي مسابقه ميداد ناگهان ميكفولي   بند ماسك كين را پاره كرد و چهره ي وحشتناك و سوخته ي كين پديدار شد..... كين با ديدن اين صحنه دستش را به صورتش گرفت و از رينگ بيرون رفت ......  ناگهان صداي دينگ...دينگ... برادر برخاست بله آندر بعد از ۲ ماه با چهره و آهنگي متفاوت بازگشت. حت فن خود (لسترايد) را هم عوض كرده بود ،وي آمد و يك (تامبستون پيلدرايور) به كين زد و رفت. از اينجا بود كه جنگ و آتش ميان دو برادر در گرفت. در طي دو ماهي كه دو برادر نبودند حرفهاي زيادي درباره ي آنها زده شد. تا وقتي كه به ناگاه صداي موزيك كين برخاست و كين با چهره اي جديد به رينگ آمد. در طي اين ۲ ماه كين صورت خود را جراحي پلاستيك كرده بود و ماسكش را هم برداشته بود وي اعلام كرد كه من همون كين گذشته ام و هنوز هم دين مسيح را قبول دارم. چندي بعد در وسط مسابقه ي كين صداي موزيك ترسناك برادر بلند شد آندر با چهره اي وحشتناك وارد رينگ شد و اعلام كرد دين من ديگر مسيح نيست بلكه دين من شيطان است...... بله آندر تيكر شيطان پرست شده بود و ابليس و جن در گوشت و پوست او رفته بود و هيچكس جلودارش نبود و بيش از ۸ نفر را كشت.

اين ماجرا ادامه داشت تا سال گذشته كه دوباره برادران نابودگر رينگ با هم تيم شدند. چند مسابقه را بردند و دوباره از هم جدا شدند. در حال حاضر هم كين مسيحي و آندرتيكر شيطانپرست هست

تعداد بازدید از این مطلب: 1878
بازدید : 1878
اکبر شفیع زاده
17:26
یک شنبه 13 فروردين 1391
 

نام اصلي(جفر نرو هاردي)Jeffry nero hardy

رنگ چشم:قهوه اي

رنگ مو:بور

رنگ مو درحال حاضر: سياه - قرمز- آبي- بنفش- سبز- نارنجي- قهوه اي (همه رنگ)

وضعيت:مجرد

ليگ:اسمك داون

 قد:6فوت1

وزن:225پوند

محل تولد:کامرون کالیفرنیای شمالی

حركت پاياني:سوانتون بمب

 (نجوا در باد) Whisper in the Windحركات ويژه:

(پيچ سرنوشت)Twist of Fate

 قهرماني هاي حرفه اي:قهرمانی دبلیودبلیوای و قهرمانی تگ تیم جهان وقهرمان بین قاره ای و قهرمانی

هاردکوروقهرمانی اروپاای ها و قهرمانی سبک سنگین وزن ها و قهرمانی تگ تیم دبلیوسی دبلیوو آغاز

دبلیو دبلیوای در سال1993

WWE Champion; World Tag Team Champion; Intercontinental Champion; Hardcore

 Champion; European Champion; Light Heavyweight Champion; WCW Tag Team

 Champion

دشمنان:دوری فانک و جی آر.ومایکل هایس

ورودي: مرگ از بالا 

در اصل جف هاردی یک هنرمند است دنیای او از راه نوشتن می گذرد.اِموای ترای موسیقی ضبط شده به نام چاره است موسیقی چاره به برادرش مت شبیه است و به کار گرفتن ورق حلبی و رنگ روغن برای هنر گفتن شخصی بوده وگاهی اوقات درنقش عجیب و غریب کار میکند.خانه او از اسباب بازی ها و هواپیماهای مصنوعی وفایبر گلس های  ژاپنی که برای مجسمه سازی استفاده می شود آراسته شده است.یکی از ساخته های او که بیشتر گرامی داشته شده است یک مجسمه 30 فوتی آلمینیومی به نام نرومی ازنرواسم بلند بیرونی درونی استدیو اوست.

همیشه این هنرمند باید زمینه کف رینگ کشتی کج متفاوتی بکشه که شبیه دایره های چهار گوش هستند.بزرگ شدن با مت در چوب درخت کاج در کامرون کالیفورنیای شمالی در11 سالگی جف نفوذ کرد به وسیله عشقش به ریک فلیرپرنده آزاد افسانه ای و روروک ها می بر دنش سرخردن.او ساخت برای دو چرخه اش ورنگش کرد شبیه یک محل ورودی برای رینگ کشتی کجش ترامپولین حیاط پشتی.وقتی که او بزرگ تر شد آرزو داشت ریسک های بزرگتری کنه آیا آن احساس شلوغی بود برای اجرا کردن  100 فوت بالا بر روی موتور کراسش یاپریدن روی پشتبام خانه اش به عنوان یکی از اعضای برادران درفدراسیون نوجوانان کشتی کج کار.این بود مثل بی باکی و آرزو که شجاعت 16 سالگی رابرای تفریحات کشتی کج دنیا به ارمغان می آورد وبعد از چند سال برای معروفیت جهانی و وضعیت اتفاقات اصلی او را پرتاب کرد اول به عنوان یک نصف تیمی خارق العاده به نام (هاردیز)سپس در رقابت تکی.

بهرحال بسیاری از نقاشی های اوچکیده اند این روح آزاد یک رمبرندت امضاء کردن اسمش نه با قلمویا خودکار سنتی ولی با وحشیت غیر ارتدکسی با مانور های ضربه بالا روی طناب های عمودی و نردبان های 20 فوتی.عقیده او تک است:برای ساختن پس بهتر است از ساخته هایش.

متاستفانه بیشتر هنرمند های واقعی بایدفروببرند پایین ترین امتیازشان را قبل از دست یافتن به بالا ترین بلندی ها.برای جف پوشاک و دریدن در زندگی کردن زندگی در روی جاده میتونه سریع کمکش کنه تا دبلیودبلیوای رو در سال 2003 ترک کنه ولی بعد از یک سفر سه ساله شخصی در علاقه ای شدید او وانرژی هایش او حالا خودش را پیدا کرده در یک مکان مثبت وآن است آنچه مرا به حرکت در می آورد از موقع بازگشت به دبلیو دبلیوای در آگوست2006 . این درخطر طلب دمید باید عقب رود تا ساختن نقش هایی که او عاشقشان است بیشتر سرگرم کننده طرفدار های دبلیو دبلیوای در نواحی دور دنیا باشد.ومنتظر شاهکار خارق العاده اش باشد.

بعد از تنگ شدن وقت بعد از موقع تلاشش برای بدست آوردن اولین قهرمانی اش در بر داشتن شروع اجباری بیرون از بازی های باقی مانده از قهرمانی دبلیو دبلیوای مثل مسابقه تریپل تریت بعد غش کرده پیدا شد روی راه پله های هوتل.جف هاردی فرصت یک قهرمانی دیگر در بازی نهایی در دبلیودبلیوای بدست آوَرَد.بعد از وصل شدن به تریپل اچ در یکبار ضربه زدن به ساعت مسابقه در اسمک داون هاردی سلطنت عالی هم روی ادج وبازی داشت سوانتون بمب را زد برروی یک ابر ستاره مجاز در اوج یک قهرمانی منفجر شونده بازی های تریپل تریت.

تعداد بازدید از این مطلب: 2024
بازدید : 2024
اکبر شفیع زاده
17:25
یک شنبه 13 فروردين 1391
 

Randy Keith Orton که در حرفه کشتی کج همان رندی اورتون گفته میشود در یکم اوریل سال ۱۹۸۰ در Knoxville متولد شد , او با لغب The Legend Killer(قاتل افسانه ها) به عنوان یک کشتی کار امریکایی

وارد کمپانی معروف World Wrestling Entertainment شد , او هم اکنون در راو فعالیت میکند و کشتی کج کار نسل سوم هست , پدربزرگ او Bob Orton, Sr در سالها پیش کشتی گیر بوده و بعد از اون پدر رندی “Cowboy” Bob Orton و اکنون خود رندی در حال کشتی گرفتن است



Randy Orton

Randy Keith Orton
که در حرفه کشتی کج همان رندی اورتون گفته میشود در یکم اوریل سال ۱۹۸۰ در Knoxville متولد شد , او با لغب The Legend Killer(قاتل افسانه ها) به عنوان یک کشتی کار امریکایی وارد کمپانی معروف World Wrestling Entertainment شد , او هم اکنون در راو فعالیت میکند و کشتی کج کار نسل سوم هست , پدربزرگ او Bob Orton, Sr در سالها پیش کشتی گیر بوده و بعد از اون پدر رندی “Cowboy” Bob Orton و اکنون خود رندی در حال کشتی گرفتن است

اغاز حرفه

رندی اغاز حرفه خود را در سال ۲۰۰۰ با MMWA-SICW در شهر St. Louis, Missouri اغاز کرد , رندی اورتون توسط مربیان زیادی چون Ron Powers, Gary Jackson, Mark Bland, Jeremy Lightfoot, Phil E. Blunt و ترقی دهنده سوپراستار ها Tony Costa و همچنین پدر خود Cowboy Bob Orton پرورش یافت ، زمانی که رندی در Hazelwood Central High School تحصیل می کرد یک کشتی گیر اماتور بود ، پس از فراغت از تحصیل از Hazelwood در سال ۱۹۹۸ او به سربازی رفت

World Wrestling Entertainment

او مورد توجه WWE قرار گرفت و از این رو قراردادی را با WWE امضا کرد و برای امادگی بیشتر توسط WWE به Ohio Valley Wrestling فرستاده شد , او خیلی زود در تلویزیون WWE ظاهر شد و در یک مسابقه بر علیه بیلی گان در ششم مه سال ۲۰۰۱ در Sunday Night Heat(زیر مجموعه RAW) مسابقه داد , او در این مدت یکبار هم در ۲۷ نوابر سال ۲۰۰۱ در Dark Match در WWF با براک لزنر مسابقه داد که این مسابقه باعث مصدومیت او شد و بعد از این مصدومیت او MRI داد که پزشکان به او گفتند که باید به مدت شش هفته به استراحت بپردازد


World Wrestling Entertainment

او مورد توجه WWE قرار گرفت و از این رو قراردادی را با WWE امضا کرد و برای امادگی بیشتر توسط WWE به Ohio Valley Wrestling فرستاده شد , او خیلی زود در تلویزیون WWE ظاهر شد و در یک مسابقه بر علیه بیلی گان در ششم مه سال ۲۰۰۱ در Sunday Night Heat(زیر مجموعه RAW) مسابقه داد , او در این مدت یکبار هم در ۲۷ نوابر سال ۲۰۰۱ در Dark Match در WWF با براک لزنر مسابقه داد که این مسابقه باعث مصدومیت او شد و بعد از این مصدومیت او MRI داد که پزشکان به او گفتند که باید به مدت شش هفته به استراحت بپردازد

اورتون در ۲۵ اوریل سال ۲۰۰۲ در کمپانی WWE وارد گروه اسمکدان شد که او در اولین مسابقه خود در اسمکدان مقابل هاردکور هالی قرار گرفت که در این مسابقه پیروز شد , اورتون در اسمکدان نقش کوچکی را داشت هرچند که او در مسابقه ای که با اندرتیکر بر سر کمربند WWE Undisputed Championship داشت تقریبا پیروز شده بود , او یکبار دیگر هم با براک لزنر بر سر کمربند Undisputed مسابقه داد که در ان مسابقه هم دست خالی ماند , چندی بعد او به راو منتقل شد و اولین مسابقه خود را در انجا زمانی اغاز کرد که توسط جیم راس معرفی شد و توانست تا Steven Richards را شکست دهد , رندی طی دو هفته ای که در راو مسابقه داشت بار دیگر دچار اسیب دیدگی شد و این بار اسیب دیدگی به طوری بود که کتف های او داشت از یکدیگر جدا میشد , او به پیش متخصص خود در St. Louis رفت و با همفکری با او تصمیم گرفت که کشتی گرفتن را برای چند ماه کنار بگذارد , رندی در این مدت اقدام به برنامه ای با نام Randy News Network کرد که در این برنامه که هر هفته پخش میشد عکس از رندی نشان داده میشد و همچنین خصوصیات رندی رو روشن میکرد و خبرهایی هم از وضعیت کتف رندی میداد , شکبه RNN هم مصاحبه هایی از رندی پخش میکرد که مصاحبه او را دستکاری میکرد و قسط داشت تا رندی را بدنام کند و او را شخصی خودخواه نشان دهد که این امر باعث شده بود که بعضی از طرفداران رندی با رندی لج شوند و در واقع بر علیه او شوند اما رندی برای جلوگیری از این توطئه e-mail برای خود ساخت تا از این طریق با طرفداران خود ارتباط برقرار سازد.


در ۱۴ اوکتبر در راو وقتی او از وضعیت مصدومیت خود توضیح میداد و گفت که میخواهد مدتی نباشد انبوه تماشاچیان برای تمسخر و ازار او شروع به سرود خواندن کرد که یکصدا میگفتن: “Nah Nah Nah Hey Hey Hey Good bye”
به محض اینکه رندی اورتون در بیستم ژانویه سال ۲۰۰۳ به راو بازگشت به کمک باتیستا و ریک فلیر و تریپل اچ شتافت و باعث شکست اسکوت استاینر رقیب تریپل اچ شد , از Evolution به دلیل مصدومیت های مجدد رندی اورتون و همچنین باتیستا خبری نبود تا اینکه در مه سال ۲۰۰۳ دوباره این گروه به طور مداوم یه یکدیگر پیوست , رندی اورتون زمامی به لغب “The Legend Killer” مشهور شد که همه دیدند او شروع به شکست دادن یا اهانت کردن به سوپراستاران قدیمی و نامدار شده و زمانی اورتون بسیار بدنام شد که به صورت سوپراستار نامدار Harley Race سیلی زد و از فینیشر خود RKO استفاده کرد
یکی از مهمترین مسابقات اورتون در طول حرفه اش شرکت در مسابقه حساس Elimination Chamber در سامراسلم ۲۰۰۳ بود که او باید مقابل Triple H, Shawn Michaels, Bill Goldberg, Chris Jericho و Kevin Nas قرار میگرفت , این بهترین موقعیت برای قهرمانی رندی بود هرچند که او در طول مسابقه تلاشش بیشتر بر سر این بود که تریپل مسابقه رو پیروز شده و باعث شود که تریپل اچ همچنان قهرمان بماند!
در ۲۱ سپتامبر در PPV انفورگیون ۲۰۰۳ رندی با شاون مایکل مسابقه داد که این هم باز یکی دیگر از مسابقات نسبتا مهم رندی بود که عنوان مسابقه “Legend vs. Legend Killer” بود به هر حال رندی با کمک ریک فلیر در این مسابقه پیروز شد , در ادامه کار رندی پس از مدتی بر کمربند بین قاره ای که صاحبش RVD بود تمرکز کرد و سپس به این هدفش در ارماگدون ۲۰۰۳ با شکست دادن RVD رسید و قهرمان جدید کمربند بین قاره ای شد , رندی توانست تا رکوردار این کمربند در هفت سال گذشته شود و کمربند خود را به مدت هفت ماه حفظ کند

اورتون سال ۲۰۰۴ را با درگیری با یکی دیگر از سوپراستاران نامدار(Legend) یعنی میک فولی اغاز کرد , او در ۱۵ دسامبر ۲۰۰۳ میک فولی را به مبارزه دعوت کرد اما این مسابقه برگذار نشد چون میک فولی در حال ترک کردن باشگاه WWE بود و با رندی مبارزه نکرد اما رندی تصاویری رو از میک فولی نشان داد و او را فردی ترسو نشان داد , بعد از گذشت مدتی(۲۰۰۴) میک فولی به راو بازگشت و تیمی را به همراه راک بر علیه اورتون , ریک فلیر و باتیستا تشکیل داد و باعث شد که این دو گروه در یک مسابقه هندیکپ در WrestleMania XX با یکدیگر مسابقه دهند , در WrestleMania XX همه شاهد بودند که رندی توانست تا فولی را پین کند و گروه خود را برنده مسابقه کند , یک ماه بعد این دو در بکلش ۲۰۰۴ در مسابقه هاردکور بر سر کمربند بین قاره ای بار دیگر رو به رو شدند و اینبار باز هم اورتون بود که پیروز شد , در PPV ونجنس ادج با شکست دادن رندی اورتون موفق شد تا به سلطنت ۷ ماهگی رندی پایان دهد و کمربند بین قاره ای رو از ان خود کند , در بیست و ششم جولای در بتل رویالی که برای عنوان نفر اول قهرمانی برای کمربند سنگین وزن یعنی کریس بنوا در سامراسلم بود رندی با حذف کردن اخرین نفر یعنی جریکو این مجوز را کسب کرد تا شانس خود را برای کمربند سنگین وزن کسب کند , در سامراسلم ۲۰۰۴ رندی با شکست دادن بنوا به صورت پین فال موفق شد تا برای اولین بار قهرمان سنگین وزن شود و علاوه بر این جوانترین قهرمان کمربند سنگین وزن شود

رندی شب بعد از سامرالسم بار دیگر بنوا را شکست داد و کمربند خود را حفظ کرد اما گروه Evolution با حمله به رندی همه رو شوکه زده کرد , رندی دیگر عضو Evolution نبود و از ان گروه اخراج شد , اما تریپل اچ در هفته بعد از رندی خواست تا کمربند رو به او بدهد تا او را دوباره به Evolution راه دهد اما رندی کمربند را که نداد هیچ بلکه یک تف ناقابل هم به صروت تریپل اچ پرتاب کرد و این باعث شدت درگیری اورتون با تریپل اچ شد , در انفورگیون ۲۰۰۴ طبق معمول تریپل اچ با کمک Evolution با زدن پدیگری بر روی صندلی به رندی موفق شد تا قهرمان جدید سنگین وزن شود , فردای ان شب هم رندی در کیک جشن پیروزی تریپل اچ حضور داشت که با پردیدن ناگهانی از درون کیک تریپل اچ را قافل کرد و او را به درون کیک انداخت!


در سورووایور سریس ۲۰۰۴ رندی و بنوا و میون و جریکو در مقابل تریپل اچ و ادج و اسنیتزکی و باتیستا قرار گرفتند که تیم اورتون پیروز شد و این مسابقه که بر سر جنرال بودن راو برگذار شده بود رندی موفق شد تا مدتی جنرال راو باشد , در ۲۹ نوابر سال ۲۰۰۴ رندی بتل رویالی برای کمربند سنگین وزن برگذار کرد و او مطمئن بود که تریپل اچ شکست میخورد اما هرچند که وینس پیشنهاد رندی را رد کرد و این مسابقه را به صورت بتل رویال برای نفر اول قهرمانی تغییر داد
در ۱۳ دسامبر کمربند سنگین وزن vacated شد و به همین دلیل مسابقه Elimination Chamber در New Year’s Revolution برای کمربند سنگین وزن با حضور رندی , Triple H, Chris Benoit, Edge, Batista و کریس جریکو ترتیب داده شد که سرانجام تریپل اچ با پین کردن رندی پیروز شد , رندی بار دیگر با شکست دادن باتیستا در راو مجوز قهرمانی برای کمربند سنگین وزن مقابل تریپل اچ در رویال رامبل ۲۰۰۵ را کسب کرد اما در رویال رامبل هم شکست خورد , رندی اروتون چندی بعد ادعا کرد که میتواند کهنه کار اسمکدان و شکست ناپذیر رستلمنیا یعنی اندرتیکر را شکست دهد , او با زدن RKO به یکی دیگر از افسانه ها یعنی Jake Roberts به انردتیکر هشدار داد که او واقعا قاتل افسانه ها هست , رندی نیز با زدن RKO به استیسی کیبلر که مدتی با او دوست بود به دوستیشان پایان داد , در اسمکدان هم که قبل از رستلمنیا برگذار شد رندی به اندرتیکر سیلی زد و باعث اوج خشم اندرتیکر شد , پدر رندی هم نیز

تعداد بازدید از این مطلب: 2251
بازدید : 2251
اکبر شفیع زاده
17:24
یک شنبه 13 فروردين 1391
 

دومين فرزند برومند حضرت علي و(1) در روز سوم ماه شعبان سال چهارم هجرت فاطمه ، که درود خدا بر ايشان باد، در خانه وحي و ولايت چشم به جهان گشود.

چون خبر ولادتش به پيامبر گرامي اسلام (ص ) رسيد، به خانه حضرت علي (ع ) و فاطمه را فرمود تا کودکش را بياورد. اسما او را در پارچه اي سپيد (2) (س ) آمد و اسما پيچيد و خدمت رسول اکرم (ص ) برد، آن گرامي به گوش راست او اذان و به گوش چپ (3) او اقامه گفت . به روزهاي اول يا هفتمين روز ولادت با سعادتش ، امين وحي الهي ، جبرئيل ، فرود آمد و گفت : سلام خداوند بر تو باد اي رسول خدا، اين نوزاد را به نام پسر کوچک هارون (شبير) چون علي براي تو بسان هارون (5) که به عربي (حسين ) خوانده مي شود نام بگذار. (4)براي  موسي بن عمران است ، جز آن که تو خاتم پيغمبران هستي .
و به اين ترتيب نام پرعظمت "حسين " از جانب پروردگار، براي دومين فرزند فاطمه (س ) انتخاب شد. به روز هفتم ولادتش ، فاطمه زهرا که سلام خداوند بر او باد، گوسفندي را براي  کشت ، و سر آن حضرت را تراشيد و هم وزن موي سر او (6) فرزندش به عنوان عقيقه (7) نقره صدقه داد.
 

حسين (ع ) و پيامبر (ص )
از ولادت حسين بن علي (ع ) که در سال چهارم هجرت بود تا رحلت رسول الله (ص ) که شش سال و چند ماه بعد اتفاق افتاد، مردم از اظهار محبت و لطفي که پيامبر راستين اسلام (ص ) درباره حسين (ع ) ابراز مي داشت ، به بزرگواري  و مقام شامخ پيشواي سوم آگاه شدند. سلمان فارسي مي گويد: ديدم که رسول خدا (ص ) حسين (ع ) را بر زانوي  خويش نهاده او را مي بوسيد و مي فرمود: تو بزرگوار و پسر بزرگوار و پدر بزرگواراني ، تو امام و پسر امام و پدر امامان هستي ، تو حجت خدا و پسر حجت خدا و پدر حجتهاي خدايي که نه نفرند و خاتم ايشان ، (8) قائم ايشان (امام زمان "عج ") مي باشد.
انس بن مالک روايت مي کند: وقتي از پيامبر پرسيدند کدام يک از اهل بيت خود را بيشتر دوست مي داري ، فرمود:
بارها رسول گرامي حسن (ع ) و حسين (ع ) را به سينه مي فشرد و (9) حسن و حسين را، (10) آنان را مي بوييد و مي بوسيد. ابوهريره که از مزدوران معاويه و از دشمنان خاندان امامت است ، در عين حال اعتراف مي کند که : "رسول اکرم را ديدم که حسن و حسين را بر شانه هاي  خويش نشانده بود و به سوي ما مي آمد، وقتي به ما رسيد فرمود هر کس اين دو فرزندم را دوست بدارد مرا دوست (11) داشته ، و هر که با آنان دشمني ورزد با من دشمني نموده است .
عالي ترين ، صميمي ترين و گوياترين رابطه معنوي و ملکوتي بين پيامبر و حسين را مي توان در اين جمله رسول گرامي  اسلام (ص ) خواند که فرمود: "حسين از من و من از (12) حسينم

حسين (ع ) با پدر
شش سال از عمرش با پيامبر بزرگوار سپري شد، و آن گاه که رسول خدا (ص ) چشم ازجهان فروبست و به لقاي پروردگار شتافت ، مدت سي سال با پدر زيست . پدري که جز به انصاف حکم نکرد، و جز به طهارت و بندگي  نگذرانيد، جز خدا نديد و جز خدا نخواست و جز خدا نيافت . پدري که در زمان حکومتش لحظه اي او را آرام نگذاشتند،همچنان که به هنگام غصب خلافتش جز به آزارش برنخاستند. در تمام اين مدت ، با دل و جان از اوامر پدر اطاعت مي کرد، و در چند سالي که حضرت علي (ع ) متصدي خلافت ظاهري شد، حضرت حسين (ع ) در راه پيشبرد اهداف اسلامي ، مانند يک سرباز فداکار همچون برادر بزرگوارش مي کوشيد، و در جنگهاي  "جمل "، "صفين " و "نهروان " شرکت و به اين ترتيب ، از پدرش اميرالمؤمنين (ع ) و دين خدا حمايت کرد و (13) داشت . حتي گاهي در حضور جمعيت به غاصبين خلافت اعتراض مي کرد.
در زمان حکومت عمر، امام حسين (ع ) وارد مسجد شد، خليفه دوم را بر منبر رسول الله (ص ) مشاهده کرد که سخن مي گفت . بلادرنگ از منبر بالا رفت و فرياد زد: "از منبر (14) پدرم فرود آي ....


امام حسين (ع ) با برادر
پس از شهادت حضرت علي (ع )، به فرموده رسول خدا (ص ) و وصيت اميرالمؤمنين (ع )مامت و رهبري شيعيان به حسن بن علي (ع )، فرزند بزرگ اميرالمؤمنين (ع )، منتقل گشت و بر همه مردم واجب و لازم آمد که به فرامين پيشوايشان امام حسن (ع ) گوش فرادارند. امام حسين (ع ) که دست پرورد وحي محمدي و ولايت علوي بود، همراه و همکار و همفکر برادرش بود. چنان که وقتي بنا بر مصالح اسلام و جامعه مسلمانان و به دستور خداوند بزرگ ، امام حسن (ع ) مجبور شد که با معاويه صلح کند و آن همه ناراحتيها را تحمل نمايد، امام حسين (ع ) شريک رنجهاي برادر بود و چون مي دانست که اين صلح به صلاح اسلام و مسلمين معاويه ، در حضور امام حسن (ع ) وامام حسين (ع ) دهان آلوده اش را به بدگويي  نسبت به امام حسن (ع ) و پدر بزرگوارشان اميرمؤمنان (ع ) گشود، امام حسين (ع ) به دفاع برخاست تا سخن در گلوي  معاويه بشکند و سزاي ناهنجاريش را به کنارش بگذارد، ولي امام حسن (ع ) او را به سکوت و خاموشي فراخواند، امام حسين (ع ) پذيرا شد و به جايش بازگشت ، آن گاه امام حسن (ع ) خود به پاسخ معاويه (15) برآمد، و با بياني رسا و کوبنده خاموشش ساخت .


امام حسين (ع ) در زمان معاويه
چون امام حسن (سلام خدا و فرشتگان خدا بر او باد) از دنيا رحلت فرمود، به گفته رسول خدا (ص ) و اميرالمؤمنين (ع ) و وصيت حسن بن علي (ع ) امامت و رهبري شيعيان به امام حسين (ع ) منتقل شد و از طرف خدا مأمور رهبري جامعه گرديد. امام حسين (ع ) مي ديد که معاويه با اتکا به قدرت اسلام ، بر اريکه حکومت اسلام به ناحق تکيه زده ، سخت مشغول تخريب اساس جامعه اسلامي  و قوانين خداوند است ، و از اين حکومت پوشالي مخرب به سختي رنج مي برد، ولي نمي توانست دستي فراز آورد و قدرتي فراهم کند تا او را از جايگاه حکومت اسلامي پايين بکشد، چنانچه برادرش امام حسن (ع ) نيز وضعي مشابه او داشت .
امام حسين (ع ) مي دانست اگر تصميمش را آشکار سازد و به سازندگي قدرت بپردازد، پيش از هر جنبش و حرکت مفيدي به قتلش مي رساند، ناچار دندان بر جگر نهاد و صبر را پيشه ساخت که اگر برمي خاست ، پيش از اقدام به دسيسه کشته مي شد، و از اين کشته شدن هيچ نتيجه اي گرفته نمي شد.
بنابراين تا معاويه زنده بود، چون برادر زيست و علم مخالفتهاي بزرگ نيفراخت ، جز آن که گاهي محيط و حرکات و اعمال معاويه را به باد انتقاد مي گرفت و مردم را به آينده نزديک اميدوار مي ساخت که اقدام مؤثري خواهد نمود. و در تمام طول مدتي  که معاويه از مردم براي ولايت عهدي يزيد، بيعت مي گرفت ، حسين به شدت با او مخالفت کرد، و هرگز تن به بيعت يزيد نداد و ولي عهدي او را نپذيرفت و حتي گاهي  (16) سخناني  تند به معاويه گفت و يا نامه اي کوبنده براي او نوشت .
معاويه هم در بيعت گرفتن براي يزيد، به او اصراري نکرد و امام (ع ) همچنين بود و ماند تا معاويه درگذشت ...


قيام حسيني
يزيد پس از معاويه بر تخت حکومت اسلامي تکيه زد و خود را اميرالمؤمنين خواند،و براي اين که سلطنت ناحق و ستمگرانه اش را تثبيت کند، مصمم شد براي نامداران و شخصيتهاي اسلامي پيامي بفرستد و آنان را به بيعت با خويش بخواند. به همين منظور، نامه اي به حاکم مدينه نوشت و در آن يادآور شد که براي من از حسين (ع ) بيعت بگير و اگر مخالفت نمود بقتلش برسان . حاکم اين خبر را به امام حسين (ع ) رسانيد و جواب مطالبه نمود. امام حسين (ع ) چنين فرمود:
"انا لله و انا اليه راجعون و علي الاسلام السلام اذا بليت الامة براع مثل (17) يزيد آن گاه که افرادي چون يزيد، (شراب خوار و قمارباز و بي ايمان و ناپاک که حتي  ظاهر اسلام را هم مراعات نمي کند) بر مسند حکومت اسلامي بنشيند، بايد فاتحه اسلام را خواند. (زيرا اين گونه زمامدارها با نيروي اسلام و به نام اسلام ، اسلام را از بين مي برند.)
امام حسين (ع ) مي دانست اينک که حکومت يزيد را به رسميت نشناخته است ، اگر در مدينه بماند به قتلش مي رسانند، لذا به امر پروردگار، شبانه و مخفي از مدينه به سوي مکه حرکت کرد. آمدن آن حضرت به مکه ، همراه با سرباز زدن او از بيعت يزيد، در بين مردم مکه و مدينه انتشار يافت ، و اين خبر تا به کوفه هم رسيد. کوفيان از امام حسين (ع ) که در مکه بسر مي برد دعوت کردند تا به سوي آنان آيد و زمامدار امورشان باشد. امام (ع ) مسلم بن عقيل ، پسر عموي خويش را به کوفه فرستاد تا حرکت و واکنش اجتماع کوفي را از نزديک ببيند و برايش بنويسد. مسلم به کوفه رسيد و با استقبال گرم و بي سابقه اي روبرو شد، هزاران نفر به عنوان نايب امام (ع ) با او بيعت کردند، و مسلم هم نامه اي  به امام حسين (ع ) نگاشت و حرکت فوري امام (ع ) را لازم گزارش داد.
هر چند امام حسين (ع ) کوفيان را به خوبي مي شناخت ، و بي وفايي  و بي ديني شان را در زمان حکومت پدر و برادر ديده بود و مي دانست به گفته ها و بيعتشان با مسلم نمي توان اعتماد کرد، و ليکن براي اتمام حجت و اجراي اوامر پروردگار تصميم گرفت که به سوي کوفه حرکت کند.
با اين حال تا هشتم ذي حجه ، يعني روزي  که همه مردم مکه عازم رفتن به "مني " بودند و هر کس در راه مکه جا مانده بود با عجله تمام مي خواست خود را به مکه (18) برساند، آن حضرت در مکه ماند و در چنين روزي با اهل بيت و ياران خود، از مکه به طرف عراق خارج شد و با اين کار هم به وظيفه خويش عمل کرد و هم به مسلمانان جهان فهماند که پسر پيغمبر امت ، يزيد را به رسميت نشناخته و با او بيعت نکرده ، بلکه عليه او قيام کرده است .
يزيد که حرکت مسلم را به سوي کوفه دريافته و از بيعت کوفيان با او آگاه شده بود، ابن زياد را (که از پليدترين ياران يزيد و از کثيفترين طرفداران حکومت بني اميه بود) به کوفه فرستاد. ابن زياد از ضعف ايمان و دورويي و ترس مردم کوفه استفاده نمود و با تهديد ارعاب ، آنان را از دور و بر مسلم پراکنده ساخت ، و مسلم به تنهايي با عمال ابن زياد به نبرد پرداخت ، و پس از جنگي دلاورانه و شگفت ، با شجاعت شهيد شد.
(سلام خدا بر او باد). و ابن زياد جامعه دورو و خيانتکار و بي ايمان کوفه را عليه امام حسين (ع ) برانگيخت ، و کار به جايي رسيد که عده اي از همان کساني که براي امام (ع ) دعوت نامه نوشته بودند، سلاح جنگ پوشيدند و منتظر ماندند تا امام حسين (ع ) از راه برسد و به قتلش برسانند.
امام حسين (ع ) از همان شبي که از مدينه بيرون آمد، و در تمام مدتي که در مکه اقامت گزيد، و در طول راه مکه به کربلا، تا هنگام شهادت ، گاهي به اشاره ، گاهي به اعلان مي داشت که : "مقصود من از حرکت ، رسوا ساختن حکومت ضد اسلامي يزيد و صراحت ، برپاداشتن امر به معروف و نهي از منکر و ايستادگي در برابر ظلم و ستمگري است و جز حمايت قرآن و زنده داشتن دين محمدي هدفي ندارم .
و اين مأموريتي بود که خداوند به او واگذار نموده بود، حتي اگر به کشته شدن خود و اصحاب و فرزندان و اسيري خانواده اش اتمام پذيرد. رسول گرامي (ص ) و اميرمؤمنان (ع) و حسن بن علي (ع ) پيشوايان پيشين اسلام ، شهادت امام حسين (ع ) را بارها بيان فرموده بودند. حتي در هنگام ولادت امام حسين (ع )، و خود امام حسين (ع ) به (19) رسول گرانمايه اسلام (ص ) شهادتش را تذکر داده بود.
علم امامت مي دانست که آخر اين سفر به شهادتش مي انجامد، ولي او کسي نبود که در برابر دستور آسماني  و فرمان خدا براي جان خود ارزشي قائل باشد، يا از اسارت خانواده اش واهمه اي  به دل راه دهد. او آن کس بود که بلا را کرامت و شهادت را سعادت مي پنداشت . (سلام ابدي خدا بر او باد) .
خبر "شهادت حسين (ع ) در کربلا" به قدري در اجتماع اسلامي مورد گفتگو واقع شده بود که عامه مردم از پايان اين سفر مطلع بودند. چون جسته و گريخته ، از رسول الله (ص ) و اميرالمؤمنين (ع ) و امام حسن بن علي (ع ) و ديگر بزرگان صدر اسلام شنيده بودند. بدينسان حرکت امام حسين (ع ) با آن درگيريها و ناراحتيها احتمال کشته شدنش را در اذهان عامه تشديد کرد. بويژه که خود در طول راه مي فرمود: "من کان باذلا فينا مهجته (20) و موطنا علي لقاء الله نفسه فليرحل معنا.
هر کس حاضر است در راه ما از جان خويش بگذرد و به ملاقات پروردگار بشتابد، همراه ما بيايد. و لذا در بعضي از دوستان اين توهم پيش آمد که حضرتش را از اين سفر منصرف سازند.
غافل از اين که فرزند علي  بن ابي طالب (ع ) امام و جانشين پيامبر، و از ديگران به وظيفه خويش آگاهتر است و هرگز از آنچه خدا بر عهده او نهاده دست نخواهد کشيد.
باري امام حسين (ع ) با همه اين افکار و نظريه ها که اطرافش را گرفته بود به راه خويش ادامه داد، و کوچکترين خللي در تصميمش راه نيافت .
سرانجام ، رفت ، و شهادت را دريافت . نه خود تنها، بلکه با اصحاب و فرزندان که هر يک ستاره اي درخشان در افق اسلام بودند، رفتند و کشته شدند، و خونهايشان شنهاي گرم دشت کربلا را لاله باران کرد تا جامعه مسلمانان بفهمد يزيد (باقي مانده بسترهاي  گناه آلود خاندان اميه ) جانشين رسول خدا نيست ، و اساسا اسلام از بني اميه و بني اميه از اسلام جداست .
راستي هرگز انديشيده ايد اگر شهادت جانگداز و حماسه آفرين حسين (ع ) به وقوع نمي پيوست و مردم يزيد را خليفه پيغمبر (ص ) مي دانستند، و آن گاه اخبار دربار يزيد و شهوترانيهاي او و عمالش را مي شنيدند، چقدر از اسلام متنفر مي شدند، زيرا اسلامي که خليفه پيغمبرش يزيد باشد، به راستي نيز تنفرآور است ... و خاندان پاک حضرت امام حسين (ع ) نيز اسير شدند تا آخرين رسالت اين شهادت را به گوش مردم برسانند. و شنيديم و خوانديم که در شهرها، در بازارها، در مسجدها، در بارگاه متعفن پسر زياد و دربار نکبت بار يزيد، هماره و همه جا دهان گشودند و فرياد زدند، و پرده زيباي  فريب را از چهره زشت و جنايتکار جيره خواران بني اميه برداشتند و ثابت کردند که يزيد سگ باز وشرابخوار است ، هرگز لياقت خلافت ندارد و اين اريکه اي که او بر آن تکيه زده جايگاه او نيست . سخنانشان رسالت شهادت حسيني را تکميل کرد، طوفاني  در جانها برانگيختند، چنان که نام يزيد تا هميشه مترادف با هر پستي و رذالت و دناءت گرديد و همه آرزوهاي طلايي و شيطانيش چون نقش بر آب گشت . نگرشي  ژرف مي خواهد تا بتوان بر همه ابعاد اين شهادت عظيم و پرنتيجه دست يافت .
از همان اوان شهادتش تا کنون ، دوستان و شيعيانش ، و همه آنان که به شرافت و عظمت انسان ارج مي گذارند، همه ساله سالروز به خون غلتيدنش را، سالروز قيام و شهادتش را با سياه پوشي  و عزاداري محترم مي شمارند، و خلوص خويش را با گريه بر مصايب آن بزرگوار ابراز مي دارند. پيشوايان مآل انديش و معصوم ما، هماره به واقعه کربلا و به زنده داشتن آن عنايتي خاص داشتند.
غير از اين که خود به زيارت مرقدش مي شتافتند و عزايش را بر پا مي داشتند، در فضيلت عزاداري و محزون بودن براي آن بزرگوار، گفتارهاي متعددي ايراد فرموده اند. ابوعماره گويد: "روزي به حضور امام ششم صادق آل محمد (ع ) رسيدم ، فرمود اشعاري در سوگواري حسين براي ما بخوان . وقتي شروع به خواندن نمودم صداي گريه حضرت برخاست ، من مي خواندم و آن عزيز مي گريست ، چندان که صداي گريه از خانه برخاست .
بعد از آن که اشعار را تمام کردم ، امام (ع ) در فضليت و ثواب مرثيه و گرياندن مردم بر امام (21) حسين (ع ) مطالبي بيان فرمود و نيز از آن جناب است که فرمود: "گريستن و بي تابي کردن در هيچ مصيبتي شايسته (22) نيست مگر در مصيبت حسين بن علي ، که ثواب و جزايي گرانمايه دارد.
باقرالعلوم ، امام پنجم (ع ) به محمد بن مسلم که يکي از اصحاب بزرگ او است فرمود: "به شيعيان ما بگوييد که به زيارت مرقد حسين بروند، زيرا بر هر شخص باايماني که (23) به امامت ما معترف است ، زيارت قبر اباعبدالله لازم مي باشد.
امام صادق (ع ) مي فرمايد: "ان زيارة الحسين عليه السلام افضل ما يکون من الاعمال . (24) همانا زيارت حسين (ع ) از هر عمل پسنديده اي ارزش و فضيلتش بيشتر است .
زيرا که اين زيارت در حقيقت مدرسه بزرگ و عظيم است که به جهانيان درس ايمان و عمل صالح مي دهد و گويي  روح را به سوي ملکوت خوبيها و پاکدامنيها و فداکاريها پرواز مي دهد. هر چند عزاداري و گريه بر مصايب حسين بن علي (ع )، و مشرف شدن به زيارت قبرش و بازنماياندن تاريخ پرشکوه و حماسه ساز کربلايش ارزش و معياري والا دارد، لکن بايد دانست که نبايد تنها به اين زيارتها و گريه ها و غم گساريدن اکتفا کرد، بلکه همه اين تظاهرات ، فلسفه دين داري ، فداکاري و حمايت از قوانين آسماني را به ما گوشزد مي نمايد، و هدف هم جز اين نيست ، و نياز بزرگ ما از درگاه حسيني آموختن انسانيت و خالي بودن دل از هر چه غير از خداست مي باشد، و گرنه اگر فقط به صورت ظاهر قضيه بپردازيم ، هدف مقدس حسيني به فراموشي مي گرايد.


اخلاق و رفتار امام حسين (ع )
با نگاهي  اجمالي به 56سال زندگي سراسر خداخواهي و خداجويي  حسين (ع )، درمي يابيم که هماره وقت او به پاکدامني  و بندگي و نشر رسالت احمدي و مفاهيم عميقي والاتر از درک و ديد ما گذشته است . اکنون مروري  کوتاه به زواياي زندگاني آن عزيز، که پيش روي ما است :
جنابش به نماز و نيايش با پروردگار و خواندن قرآن و دعا و استغفار علاقه بسياري  و حتي در آخرين شب (25) داشت . گاهي در شبانه روز صدها رکعت نماز مي گزاشت .
زندگي دست از نياز و دعا برنداشت ، و خوانده ايم که از دشمنان مهلت خواست تا بتواند با خداي خويش به خلوت بنشيند. و فرمود: "خدا مي داند که من نماز و تلاوت (26) قرآن و دعاي زياد و استغفار را دوست دارم  (27) حضرتش بارها پياده به خانه کعبه شتافت و مراسم حج را برگزار کرد.
ابن اثير در کتاب "اسد الغابة " مي نويسد: "کان الحسين رضي الله عنه فاضلا کثير الصوم و الصلوة و الحج و الصدقة و افعال (28) الخير جميعها. حسين (ع ) بسيار روزه مي گرفت و نماز مي گزارد و به حج مي رفت و صدقه مي داد و همه کارهاي پسنديده را انجام مي داد.
شخصيت حسين بن علي  (ع ) آنچنان بلند و دور از دسترس و پرشکوه بود که وقتي با برادرش امام مجتبي (ع ) پياده به کعبه مي رفتند، همه بزرگان و شخصيتهاي اسلامي به (29) احترامشان از مرکب پياده شده ، همراه آنان راه مي پيمودند.
احترامي که جامعه براي  حسين (ع ) قائل بود، بدان جهت بود که او با مردم زندگي  مي کرد - از مردم و معاشرتشان کناره نمي جست - با جان جامعه هماهنگ بود، چونان ديگران از مواهب و مصائب يک اجتماع برخوردار بود، و بالاتر از همه ايمان بي تزلزل او به خداوند، او را غم خوار و ياور مردم ساخته بود.
و گرنه ، او نه کاخهاي مجلل داشت و نه سربازان و غلامان محافظ، و هرگز مثل جباران راه آمد و شد را به گذرش بر مردم نمي بستند، و حرم رسول الله (ص ) را براي او خلوت نمي کردند... اين روايت يک نمونه از اخلاق اجتماعي اوست ، بخوانيم :
روزي از محلي عبور مي فرمود، عده اي از فقرا بر عباهاي پهن شده شان نشسته بودند و نان پاره هاي خشکي  مي خوردند، امام حسين (ع ) مي گذشت که تعارفش کردند و او هم پذيرفت ، نشست و تناول فرمود و آن گاه بيان داشت : "ان الله لا يحب المتکبرين "، خداوند متکبران را دوست نمي دارد. (30)
پس فرمود: "من دعوت شما را اجابت کردم ، شما هم دعوت مرا اجابت کنيد.
آنها هم دعوت آن حضرت را پذيرفتند و همراه جنابش به منزل رفتند. حضرت دستور داد و بدين ترتيب پذيرايي گرمي  (31) هر چه در خانه موجود است به ضيافتشان بياورند، از آنان به عمل آمد، و نيز درس تواضع و انسان دوستي را با عمل خويش به جامعه آموخت .
شعيب بن عبدالرحمن خزاعي  مي گويد: "چون حسين بن علي (ع ) به شهادت رسيد، بر پشت مبارکش آثار پينه مشاهده کردند، علتش را از امام زين العابدين (ع ) پرسيدند، فرمود اين پينه ها اثر کيسه هاي  غذايي است که پدرم شبها به دوش مي کشيد و به خانه (32) زنهاي  شوهرمرده و کودکان يتيم و فقرا مي رسانيد.
شدت علاقه امام حسين (ع ) را به دفاع از مظلوم و حمايت از ستم ديدگان مي توان در داستان "ارينب وهمسرش عبدالله بن سلام " دريافت ، که اجمال و فشرده اش را در اين جا متذکر مي شويم : يزيد به زمان ولايت عهدي ، با اين که همه نوع وسايل شهوتراني و کام جويي و کامروايي از قبيل پول ، مقام ، کنيزان رقاصه و... در اختيار داشت ، چشم ناپاک و هرزه اش را به بانوي شوهردار عفيفي دوخته بود.
پدرش معاويه به جاي اين که در برابر اين رفتار زشت و ننگين عکس العمل کوبنده اي  نشان دهد، با حيله گري  و دروغ پردازي و فريبکاري ، مقدماتي فراهم ساخت تا زن پاکدامن مسلمان را از خانه شوهر جدا ساخته به بستر گناه آلوده پسرش يزيد بکشاند. حسين بن علي (ع ) از قضيه باخبر شد، در برابر اين تصميم زشت ايستاد و نقشه شوم معاويه را نقش بر آب ساخت و با استفاده از يکي از قوانين اسلام ، زن را به شوهرش عبدالله بن سلام بازگرداند و دست تعدي و تجاوز يزيد را از خانواده مسلمان و پاکيزه اي قطع نمود و با اين کار همت و غيرت الهي اش را نمايان و علاقه مندي خود را به حفظ نواميس جامعه مسلمانان ابراز داشت ، و اين رفتار داستاني شد که در مفاخر آل علي (ع ) و دناءت و ستمگري بني اميه ، براي هميشه در تاريخ به يادگار (33) ماند.
علائلي در کتاب "سمو المعني " مي نويسد:
"ما در تاريخ انسان به مردان بزرگي برخورد مي کنيم که هر کدام در جبهه و جهتي  عظمت و بزرگي خويش را جهان گير ساخته اند، يکي در شجاعت ، ديگري در زهد، آن ديگري در سخاوت ، و... اما شکوه و بزرگي امام حسين (ع ) حجم عظيمي است که ابعاد بي نهايتش هر يک مشخص کننده يک عظمت فراز تاريخ است ، گويا او جامع همه (34) والاييها و فرازمنديها است .
 آري ، مردي که وارث بي کرانگي  نبوت محمدي است ، مردي که وارث عظمت عدل و مروت پدري چون حضرت علي  (ع ) است و وارث جلال و درخشندگي فضيلت مادري چون حضرت فاطمه (س ) است ، چگونه نمونه برتر و والاي عظمت انسان و نشانه آشکار فضيلتهاي خدايي نباشد. درود ما بر او باد که بايد او را سمبل اعمال و کردارمان قرار دهيم .
امام حسين (ع ) و حکايت زيستن و شهادتش و لحن گفتارش و ابعاد کردارش نه تنها نمونه يک بزرگ مرد تاريخ را براي ما مجسم مي سازد، بلکه او با همه خويشتن ، آيينه تمام نماي فضيلتها، بزرگ منشيها، فداکاريها، جان بازيها، خداخواهيها وخداجوييها مي باشد، او به تنهايي  مي تواند جان را به لاهوت راهبر باشد و سعادت بشريت را ضامن گردد. بودن و رفتنش ، معنويت و فضيلتهاي انسان را ارجمند نمود.

پي نوشتها:

در سال و ماه و روز ولادت امام حسين (ع ) اقوال ديگري هم گفته شده است ، ولي  (1)
ما قول مشهور بين شيعه را نقل کرديم . ر. به . ک . اعلام الوري طبرسي ، ص .213
احتمال دارد منظور از اسما، دختر يزيد بن سکن انصاري باشد. ر. به . ک . اعيان (2)
الشيعه ، جزء ,11 ص .167
امالي شيخ طوسي ، ج 1، ص .377 (3)
شبر بر وزن حسن ، و شبير بر وزن حسين ، و مبشر بر وزن محسن ، نام پسران هارون (4)
بوده است و پيغمبر اسلام (ص ) فرزندان خود حسن و حسين و محسن را به اين سه نام
ناميده است - تاج العروس ، ج 3، ص ,389 اين سه کلمه در زبان عبري همان معني را
دارد که حسن و حسين و محسن در زبان عربي دارد - لسان العرب ، ج ,66 ص .60
معاني الاخبار، ص .57 (5)
در منابع اسلامي درباره عقيقه سفارش فراوان شده و براي سلامتي فرزند بسيار (6)
مؤثر دانسته شده است . ر. به . ک . وسائل الشيعه ، ج ,15 ص 143به بعد.
کافي ، ج 6، ص .33 (7)
مقتل خوارزمي ، ج 1، ص 146- کمال الدين صدوق ، ص .152 (8)
سنن ترمذي ، ج 5، ص .323 (9)
ذخائر العقبي ، ص .122 (10)
الاصابه ، ج ,11 ص .30 (11)
سنن ترمذي ، ج 5، ص 324- در اين قسمت رواياتي که در کتابهاي اهل تسنن آمده (12)
است نقل شد تا براي آنها هم سنديت داشته باشد.
الاصابه ، ج 1، ص .333 (13)
تذکرة الخواص ابن جوزي ، ص 34- الاصابه ، ج 1، ص ,333 آن طور که بعضي از (14)
مورخين گفته اند اين موضوع تقريبا در سن ده سالگي امام حسين (ع ) اتفاق افتاده
است .
ارشاد مفيد، ص .173 (15)
رجال کشي ، ص 94- کشف الغمة ، ج 2، ص .206 (16)
مقتل خوارزمي ، ج 1، ص 184- لهوف ، ص .20 (17)
روز هشتم ماه ذيحجه مستحب است که حاجيها به "مني " بروند، و در آن زمان به (18)
اين حکم استحبابي عمل مي کردند، ولي در زمان ما مرسوم شده است که از روز هشتم
يکسره به عرفات مي روند.
کامل الزيارات ، ص 68به بعد - مشير الاحزان ، ص 9. (19)
لهوف ، ص .53 (20)
کامل الزيارات ، ص .105 (21)
کامل الزيارات ، ص .101 (22)
کامل الزيارات ، ص .121 (23)
کامل الزيارات ، ص .147 (24)
عقد الفريد، ج 3، ص .143 (25)
ارشاد مفيد، ص .214 (26)
مناقب ابن شهرآشوب ، ج 3، ص 224- اسد الغابة ، ج 2، ص .20 (27)
اسد الغابة ، ج 2، ص .20 (28)
ذکري  الحسين ، ج 1، ص ,152 به نقل از رياض الجنان ، چاپ بمبک ي ، ص 241- (29)
انساب الاشراف .
سوره نحل ، آيه .22 (30)
تفسير عياشي ، ج 2، ص .257 (31)
مناقب ، ج 2، ص .222 (32)
الامامة والسياسة ، ج 1، ص 253به بعد. (33)
از کتاب سمو المعني ، ص 104به بعد، نقل به معني شده است . (34)
تعداد بازدید از این مطلب: 1740
بازدید : 1740
اکبر شفیع زاده
17:23
یک شنبه 13 فروردين 1391
 

«حکیم ابوالقاسم فردوسی» در سال 329 هجری در «طبران» طوس به دنیا آمد. پدرش از دهقانان طوس بود كه ثروت و موقعیت قابل توجهی داشت. فردوسي در جوانی با درآمدی که از املاک پدرش به دست مي آورد، به کسی محتاج نبود؛ اما بتدريج، آن اموال را از دست داد و به تهیدستی گرفتار شد.
وي از همان زمان كه به كسب علم و دانش مي پرداخت، به خواندن داستان هم علاقه مند شد و به تاریخ و اطلاعات مربوط به گذشته ایران عشق می ورزید. همین علاقه به داستانهای کهن بود که او را به فکر انداخت تا شاهنامه را به نظم در آورد. چنان که از گفته خود او  بر می آید، مدتها در جستجوی این کتاب بوده و پس از یافتن نسخه اصلی داستانهای شاهنامه، نزدیک به سی سال از بهترین ایام زندگی خود را وقف این کار کرده است. او در اين باره می گوبد:
 بسي رنج بردم بدین سال سی                    
عجم زنده کردم بدین پارسی
پی افکندم از نظم کاخی بلند         
که از باد و باران نیابد گزند
بناهای آباد گردد خراب     
ز باران و از تابش آفتاب
 
فردوسی در سال 370 یا 371، به نظم در آوردن شاهنامه را آغاز کرد و در اوایل این کار، هم خود او ثروت و دارایی قابل توجهی داشت و هم برخي از بزرگان خراسان که به تاریخ باستان ایران علاقه داشتند، او را یاری می کردند. ولی به مرور زمان و پس از گذشت سالها، در حالی که فردوسی بیشتر شاهنامه را سروده بود، دچار فقر و تنگدستی شد.
اَلا ای برآورده چرخ بلند          چه داری به پیری مرا مستمند
چو بودم جوان برترم داشتی                      به پیری مرا خوار بگذاشتی
به جای عنانم عصا داد سال               پراکنده شد مال و برگشت حال
 
فردوسی نيز مانند بابك سعی در بازگشت آيین زرتشت و زبان پارسی به ایران داشت. با اين تفاوت که فردوسی قصد داشت با قلمش به مردم یادآوری کند که چه بودند و حال چه شدند. او توانست با قلم و سرشت زیبای خود، زبان پارسی را به مردم بازگرداند، اما به دلیل برخی از شعرهایش، مورد خشم خلیفه وقت قرار گرفت. فردوسي و بابك تلاش بسياري كردند تا به ايرانيان، هویت راستين شان را یادآور شوند. فردوسی تا حدودی موفق بود و توانست با شاهنامه، زبان پارسی را به ایران زمین بازگرداند، ولی بابک نتوانست به هدفش برسد.
بر خلاف آنچه كه مشهور است، فردوسی سرودن شاهنامه را تنها به دليل علاقه شخصي و حتی سالها قبل از آن که سلطان محمود به سلطنت برسد، آغاز کرد؛ اما چون در طی این کار، بتدريج ثروت و جوانی را از دست داد، به فکر افتاد که آن را به نام پادشاه بزرگي درآورد و با اين تصور كه سلطان محمود، قدر او را خواهد شناخت، شاهنامه را به نام او کرد و راه غزنین را در پیش گرفت. اما سلطان محمود که بیش از تاریخ و داستانهای پهلوانی، به اشعار ستایش آمیز شاعران علاقه داشت، قدر سخن فردوسی را ندانست و او را چنانکه شایسته اش بود، تشویق نکرد.
علت اینکه شاهنامه مورد پسند سلطان محمود واقع نشد، درست معلوم نیست. برخي گفته اند که به سبب بدگويی حسودان، فردوسی نزد سلطان محمود به بی دینی متهم شد. در حقيقت، ايمان فردوسی به شیعه- که سلطان محمود آن را قبول نداشت- هم به این موضوع اضافه شد و از این رو، سلطان به او بی اعتنايی کرد.
برخي از شاعران دربار سلطان محمود نسبت به فردوسی حسادت ورزيده و داستانهای شاهنامه و پهلوانان قدیم ایران را در نظر سلطان محمود، پست و ناچیز جلوه داده بودند. به هر حال، سلطان محمود، شاهنامه را بی ارزش دانست و از رستم به زشتی یاد کرد و بر فردوسی خشمگین شد و گفت :
«شاهنامه خود هیچ نیست، مگر حدیث رستم؛ و اندر سپاه من، هزار مرد چون رستم هست».
فردوسی از این بی اعتنايی سلطان محمود برآشفت و چندین بیت در هجو سلطان محمود گفت و سپس از ترس مجازات، غزنین را ترک کرد و مدتي در شهرهاي هرات، ری و طبرستان متواری بود و از شهری به شهر دیگر می رفت، تا آنکه سرانجام در زادگاه خود «طوس» درگذشت. فردوسی را در شهر «طوس» و در باغی که متعلق به خودش بود، به خاک سپردند.
در تاریخ آمده است که چند سال بعد، سلطان محمود از رفتاری که با آن شاعر آزاده کرده بود، پشیمان شد و به فکر جبران گذشته افتاد و فرمان داد تا ثروت فراوانی را برای او از غزنین به طوس بفرستند و از او دلجويی کنند. اما روزی که هدیه سلطان را از غزنین به طوس می آوردند، جنازه شاعر را از طوس بیرون می بردند. از فردوسی تنها یک دختر به جا مانده بود كه او نيز هدیه سلطان محمود را نپذیرفت.
جنازه فردوسی اجازه دفن در گورستان مسلمانان را نیافت. منابع مختلف، علت دفن نشدن او در گورستان مسلمانان را مخالفت یکی از دانشمندان متعصب طوس (چهار مقاله نظامی عروضی) دانسته‌اند.
شاهنامه نه تنها بزرگترین و پرمایه ترین مجموعه شعر به جا مانده از عهد سامانی و غزنوی است، بلکه مهمترین سند عظمت زبان فارسی و بارزترین مظهر شکوه و رونق فرهنگ و تمدن ایران باستان و خزانه لغت و گنجینه ادبـیات فارسي به شمار مي رود.
فردوسی طبع لطیفي داشت، سخنش از طعنه، هجو، دروغ و چاپلوسي به دور بود و تا جايي كه می توانست از به كار بردن كلمه هاي غير اخلاقي خودداري مي كرد. او در وطن دوستی، سری پر شور داشت؛ از اين رو، به داستانهای کهن و تاریخ و سنن قدیم عشق می ورزید و از تورانيان و روميان و اعراب - به دليل صدماتي که بر ايران وارد آورده بودند - نفرت داشت.
 
ویژگیهای هنری شاهنامه
شاهنامه نگاهبان راستین سنتهای ملی و شناسنامه قوم ایرانی است. شاید بدون وجود این اثر بزرگ، بسیاری از عناصر مثبت فرهنگ آبا و اجدادی ما در طوفان حوادث تاریخی نابود می شد و اثری از آنها به جا نمی ماند. فردوسی شاعری معتقد و مومن به ولایت معصومین علیهم ‌السلام بود و خود را بنده اهل بیت نبی و ستاینده خاک پای وصی می دانست و تاکید می کرد که:
گرت زین بد آید، گناه من است       
چنین است و آیین و راه من است
بر این زادم و هم بر این بگذرم                   
چنان دان که خاک پی حیدرم
 
فردوسی با خلق حماسه عظیم خود، دو فرهنگ ایران و اسلام را به بهترین شكل ممکن در هم آميخت. اهمیت شاهنامه تنها در جنبه ادبی و شاعرانه آن خلاصه نمی شود و پیش از آن که مجموعه ای از داستانهای منظوم باشد، تبار نامه ای است که بیت بیت و حرف به حرف آن، ریشه در اعماق آرزوها و خواسته های جمعی ملتی کهن دارد؛ ملتی که در همه ادوار تاریخی، نیکی و روشنایی را ستوده و با بدی و ظلمت در ستیز بوده است.
شاهنامه از حدود شصت هزار بیت تشکیل شده و دارای سه دوره اساطیری، پهلوانی و تاریخی است. شاهنامه روایت نبرد خوبی و بدی است و پهلوانان، جنگجویان این نبرد دائمی در هستی اند. جنگ کاوه و ضحاک ستمگر، کین خواهی منوچهر از سلم و تور، مرگ سیاوش با دسیسه سودابه و . . . همه حکایت از این نبرد و ستیز دارد.
ديدگاه فردوسی و اندیشه حاکم بر شاهنامه همیشه پشتيبان خوبیها در برابر ستم و تباهی است. ایران که سرزمین آزادگان به شمار مي رود، همواره مورد آزار و اذیت همسایگانش قرار می گیرد. زیبایی و شکوه ایران نيز آن را در معرض رنجها و سختيهاي گوناگون قرار می دهد و از این رو، پهلوانانش با تمام توان به دفاع از هستي این کشور و ارزشهای ژرف انسانی مردمانش بر می خیزند و در اين راه، جان خود را نيز فدا مي كنند. برخی از پهلوانان شاهنامه، نمونه متعالی انسانهايی هستند که عمرشان را به تمامی در اختيار همنوعان خود قرار داده اند؛ پهلوانانی همچون فریدون، سیاوش، کیخسرو، رستم، گودرز و طوس از این دسته اند. شخصیتهای دیگری نیز همچون ضحاک و سلم و تور، وجودشان آکنده از فتنه گري، بدخویی و تباهي است. آنها ماموران اهریمنند و قصد نابودی و تباهي در كار جهان را دارند.
قهرمانان شاهنامه ستیزی هميشگي با مرگ دارند و این ستیز، نه رویگردانی از مرگ است و نه پناه بردن به كنج پارسايي؛ بلکه پهلوان در رويارويي و درگیری با خطرهاي بزرگ، به جنگ مرگ می رود و در حقیقت، زندگی را از آغوش مرگ دور مي سازد.
بيشتر داستانهای شاهنامه، فاني بودن دنیا را به یاد خواننده می آورد و او را به بیداری و درس گرفتن از روزگار رهنمون مي سازد، با وجود اين، آنجا که زمان بيان سخن عاشقانه می رسد، فردوسی به سادگی و با شکوه و زیبایی خاص خود، موضوع را می پروراند.
 
تصویرسازی
تصویرسازی در شعر فردوسی جايگاه ويژه اي دارد. شاعر با تجسم رخدادها و ماجراهای داستان در پیش چشم خواننده، او را همراه با خود به متن حوادث می برد؛ گویی خواننده، داستان را بر پرده سینما به تماشا نشسته است. تصویرسازی و تخیل در اثر فردوسی چنان محکم و متناسب است که حتی بيشتر توصیفهاي طبیعی درباره طلوع، غروب، شب، روز و . . . در شعر او حالت و تصویری حماسی دارد و ظرافت و دقت حکیم طوس در چنین نکاتی، موجب هماهنگی جزيی ترین امور در شاهنامه با کلیت داستانها شده است. چند بیت زیر در توصیف آفتاب آمده است:
چو خورشید از چرخ گردنده سر                           
برآورد بر سان زرین سپر
پدید آمد آن خنجر تابناک                             
به کردار یاقوت شد روی خاک
چو زرین سپر برگرفت آفتاب   
سرجنگجویان برآمد ز خواب
و این هم تصویری که شاعر از رسیدن شب دارد:
 چو خورشید تابنده شد ناپدید شب تیره بر چرخ لشگر کشید

موسیقی
موسیقی از عناصر اصلی شعر فردوسی به شمار مي رود. انتخاب وزن متقارب[1] که هجاهای بلند آن کمتر از هجاهای کوتاه است، موسیقی حماسی شاهنامه را چند برابر می کند. فردوسی علاوه بر استفاده از وزن عروضی مناسب، با به کارگیری قافیه های محکم و هم حروفیهای پنهان و آشکار، انواع جناس، سجع و دیگر صنایع لفظی، تأثیر موسیقایی شعر خود را تا حد ممکن افزایش می دهد. اغراقهای استادانه، تشبیهات حسی و نمایش لحظه هاي طبیعت و زندگی، از دیگر ويژگيهاي مهم شعر فردوسی است.
برآمد ز هر دو سپه بوق و کوس  هوا نیلگون شد، زمین آبنوس
چو برق درخشنده از تیره میغ                              همی آتش افروخت از گرز و تیغ
هوا گشت سرخ و سیاه و بنفش ز بس نیزه و گونه گونه درفش
از آواز دیوان و از تیره گرد      ز غریدن کوس و اسب نبرد
شکافیده کوه و زمین بر درید بدان گونه پیکار کین کس ندید
چکاچاک گرز آمد و تیغ و تیر                                 ز خون یلان دشت گشت آبگیر
زمین شد به کردار دریای قیر  همه موجش از خنجر و گرز و تیر
دمان بادپایان چو کشتی بر آب                              سوی غرق دارند گفتی شتاب

سرچشمه داستانهای شاهنامه
نخستین کتاب نثر فارسی که به عنوان یک اثر مستقل عرضه شد، شاهنامه ای منثور بود. این کتاب، چون به دستور «ابومنصور توسی» و با سرمايه او فراهم آمد، به «شاهنامه ابومنصوری» مشهور است و جزء تاریخ گذشته ایران به شمار مي رود. اصل این کتاب از میان رفته و تنها مقدمه آن که حدود پانزده صفحه می شود، در برخي از نسخه های خطی شاهنامه موجود است. علاوه بر این، یک شاهنامه منثور دیگر به نام «شاهنامه ابوالموید بلخی» نيز قبل از شاهنامه ابومنصوری تألیف شده است، اما چون به کلی از میان رفته، نمی توان درباره آن اظهار نظر کرد.
پس از این دوره، در قرن چهارم، شاعری به نام «دقیقی» به نظم در آوردن داستانهای ملی ایران را آغاز کرد. دقیقی، زرتشتی بود و در جوانی، اشعاري در مدح برخی از امیران چغانی و سامانی سرود و جوایز گرانبهايي دریافت کرد. وي به دستور نوح بن منصور سامانی مأموریت یافت تا شاهنامه ابومنصوری را - که به نثر بود- به نظم در آورد. دقیقی بیش از هزار بیت از این شاهنامه را نسروده بود که کشته شد (حدود 367 یا 369 ﻫ.ق) و فردوسی، استاد و همشهری دقیقی، کار ناتمام او را دنبال کرد. از این رو، می توان شاهنامه دقیقی را سرچشمه اصلی فردوسی در سرودن شاهنامه دانست.
 
بخشهای اصلی شاهنامه
موضوع این شاهکار جاودان، تاریخ ایران قدیم، از آغاز تمدن نژاد ایرانی تا سرنگوني حکومت ساسانیان به دست اعراب است كه به سه دوره اساطیری، پهلوی و تاریخی تقسیم می شود.

دوره اساطیری
این دوره از عهد کیومرث تا ظهور فریدون ادامه دارد. در این عهد، از پادشاهانی مانند کیومرث، هوشنگ، تهمورث و جمشید سخن به میان می آید. تمدن ایرانی در این زمان به وجود آمد. کشف آتش، جدا کرن آهن از سنگ و رشتن و بافتن و کشاورزی کردن و امثال آن، در این دوره صورت می گیرد. در این عهد، بيشتر جنگها داخلی است و جنگ با دیوان و سرکوب کردن آنها بزرگترین مشکل این عصر بوده است (برخي احتمال داده اند که منظور از دیوان، بومیان فلات ایران بوده اند که همواره با آریاییهای مهاجم، جنگ و ستیز داشته اند).
در پایان این عهد، ضحاک، دشمن پاکی و سمبل بدی به حکومت می نشیند، اما سرانجام، پس از هزار سال، فریدون به یاری کاوه آهنگر و با حمایت مردم، او را از میان می برد و دوره جدید آغاز می شود.

دوره پهلوانی
دوره پهلوانی یا حماسی از پادشاهی فریدون شروع می شود. ایرج، منوچهر، نوذر و گرشاسب، به ترتیب، به تخت پادشاهی می نشینند. جنگ میان ایران و توران آغاز می شود. پادشاهان کیانی مانند کیقباد، کیکاووس، کیخسرو و سپس لهراست و گشتاسب روی کار می آیند. در این عهد، دلاورانی مانند زال، رستم، گودرز، طوس، بیژن، سهراب و امثال آنان ظهور می کنند.
سیاوش پسر کیکاووس، به دست افراسیاب کشته می شود و رستم به خونخواهی او، به توران زمین می رود و انتقام خون سیاوش را از افراسیاب می گیرد. در زمان پادشاهی گشتاسب، زرتشت پیغمبر ایرانیان ظهور می کند و اسفندیار به دست رستم کشته می شود. مدتی پس از کشته شدن اسفندیار، رستم نیز به دست برادر خود «شغاد» از بین می رود و سیستان به دست «بهمن» پسر اسفندیار با خاک یکسان می گردد و با مرگ رستم، دوره پهلوانی به پایان می رسد.

دوره تاریخی
این دوره با ظهور بهمن آغاز می شود و پس از بهمن، همای و سپس داراب و دارا پسر داراب به پادشاهی می رسند. در این زمان، اسکندر مقدونی به ایران حمله می کند و دارا يا همان داریوش سوم را می کشد و به جای او بر تخت می نشیند. پس از اسکندر، دوره پادشاهی اشکانیان در ابیاتی چند بیان می گردد و سپس ساسانیان روی کار می آیند و آنگاه، حمله عرب پیش آمده و با شکست ایرانیان، شاهنامه به پایان می رسد.
از زمان دفن فردوسی، آرامگاه او چندین بار ویران شد. در سال ۱۳۰۲ قمری به دستور «میرزا عبدالوهاب خان شیرازی»، والی خراسان، محل آرامگاه را تعیین کردند و ساختمانی آجری در آنجا ساختند. پس از تخریب تدریجی این ساختمان، انجمن آثار ملی به اصرار رئیس و نایب ‌رئیسش، «محمدعلی فروغی» و «سید حسن تقی‌زاده»، متولی تجدید بنای آرامگاه فردوسی شد و با جمع‌آوری هزینه این کار از مردم (بدون استفاده از بودجه دولتی) که از ۱۳۰۴ هجری شمسی شروع شد، آرامگاهی ساختند که در سال ۱۳۱۳ افتتاح گرديد. این آرامگاه به علت نشست، در سال ۱۳۴۳ دوباره تخریب و تا سال ۱۳۴۷ بازسازی شد.

تعداد بازدید از این مطلب: 2027
بازدید : 2027
اکبر شفیع زاده
17:21
یک شنبه 13 فروردين 1391

 

در تورات و برخى كتب آسمانى «احمد» ناميده شده است. آمنه، دختر وهب، مادر حضرت محمد (ص) پيش از نامگذارىِ فرزندش توسط عبدالمطلب به محمّد، وى را «احمد» ناميده بود.
كنيه: ابوالقاسم و ابوابراهيم.
القاب: رسول اللّه، نبى اللّه، مصطفى، محمود، امين، امّى، خاتم، مزّمل، مدّثر، نذير، بشير، مبين، كريم، نور، رحمت، نعمت، شاهد، مبشّر، منذر، مذكّر، يس، طه‏ و... .
منصب: آخرين پيامبر الهى، بنيان‏گذار حكومت اسلامى و نخستين معصوم در دين مبين اسلام.
تاريخ ولادت: روز جمعه، هفدهم ربيع الاول عام الفيل برابر با سال 570 ميلادى (به روايت شيعه). بيشتر علماى اهل سنّت تولد آن حضرت را روز دوشنبه دوازدهم ربيع الاول آن سال دانسته‏اند.
عام الفيل، همان سالى است كه ابرهه، با چندين هزار مرد جنگى از يمن به مكه يورش آورد تا خانه خدا (كعبه) را ويران سازد و همگان را به مذهب مسيحيت وادار سازد؛ اما او و سپاهيانش در مكه با تهاجم پرندگانى به نام ابابيل مواجه شده، به هلاكت رسيدند و به اهداف شوم خويش نايل نيامدند. آنان چون سوار بر فيل بودند، آن سال به سال فيل (عام الفيل) معروف گشت.
محل تولد: مكه معظمه، در سرزمين حجاز (عربستان سعودى كنونى).
نسب پدرى: عبدالله بن عبدالمطلب (شيبة الحمد) بن هاشم (عمرو) بن عبدمناف بن قصّى بن كلاب بن مرّة بن كعب بن لوىّ بن غالب بن فهر بن مالك بن نضر (قريش) بن كنانة بن خزيمة بن مدركة بن الياس بن مضر بن نزار بن معد بن عدنان.
از پيامبر اسلام(ص) روايت شده است كه هرگاه نسب من به عدنان رسيد، همان جا نگاه داريد و از آن بالاتر نرويد. اما در كتاب‏هاى تاريخى، نسب آن حضرت تا حضرت آدم(ع) ثبت و ضبط شده است كه فاصله بين عدنان تا حضرت اسماعيل، فرزند ابراهيم خليل الرحمن(ع) به هفت پشت مى‏رسد.
مادر: آمنه، دختر وهب بن عبد مناف.
اين بانوى جليل القدر، در طهارت و تقوا در ميان بانوان قريشى، كم‏نظير و سرآمد همگان بود. وى پس از تولد حضرت محمّد(ص) دو سال و چهارماه و به روايتى شش سال زندگى كرد و سرانجام، در راه بازگشت از سفرى كه به همراه تنها فرزندش، حضرت محمّد(ص) و خادمه‏اش، ام ايمن جهت ديدار با اقوام خويش عازم يثرب (مدينه) شده بود، در مكانى به نام «ابواء» بدرود حيات گفت و در همان جا مدفون گشت.
و چون عبدالله، پدر حضرت محمد(ص) دو ماه (و به روايتى هفت ماه) پيش از ولادت فرزندش از دنيا رفته بود، كفالت آن حضرت را جدش، عبدالمطلب به عهده گرفت. نخست وى را به ثويبه (آزاد شده ابولهب) سپرد تا وى را شير دهد و از او نگه‏دارى كند؛ اما پس از مدتى وى را به حليمه، دختر عبدالله بن حارث سعديه واگذار كرد. حليمه گرچه دايه آن حضرت بود، اما به مدت پنج سال براى وى مادرى كرد.
مدت رسالت و زمامدارى: از 27 رجب سال چهلم عام الفيل (610 ميلادى)، كه در سن چهل سالگى به رسالت مبعوث شده بود، تا 28 صفر سال يازدهم هجرى، كه رحلت فرمود، به مدت 23 سال عهده‏دار امر رسالت و نبوت بود. آن حضرت علاوه بر رسالت، به مدت ده سال امر زعامت و زمامدارى مسلمانان را پس از مهاجرت به مدينه طيبه بر عهده داشت.
تاريخ و سبب رحلت: دوشنبه 28 صفر، بنا به روايت بيشتر علماى شيعه و دوازدهم ربيع الاول بنا به قول اكثر علماى اهل سنّت، در سال يازدهم هجرى، در سن 63 سالگى، در مدينه بر اثر زهرى كه زنى يهودى به نام زينب در جريان نبرد خيبر به آن حضرت خورانيده بود. معروف است كه پيامبر اسلام(ص) در بيمارىِ وفاتش مى‏فرمود: اين بيمارى از آثار غذاى مسمومى است كه آن زن يهودى پس از فتح خيبر براى من آورده بود.
محل دفن: مدينه مشرفه، در سرزمين حجاز (عربستان سعودى كنونى) در همان خانه‏اى كه وفات يافته بود. هم اكنون مرقد مطهر آن حضرت، در مسجد النبى قرار دارد.
همسران:
1. خديجه بنت خويلد.
2. سوده بنت زمعه.
3. عايشه بنت ابى بكر.
4. امّ شريك بنت دودان.
5. حفصه بنت عمر.
6. ام حبيبه بنت ابى سفيان.
7. امّ سلمه بنت عاتكه.
8. زينب بنت جحش.
9. زينب بنت خزيمه.
10. ميمونه بنت حارث.
11. جويريه بنت حارث.
12. صفيّه بنت حىّ بن اخطب.
نخستين زنى كه افتخار همسرى پيامبر اكرم(ص) را يافت، خديجه بنت خويلد بود. حضرت محمّد(ص) پيش از رسيدن به مقام رسالت، در سن 25 سالگى با اين بانوى بزرگوار ازدواج نمود. خديجه كبرى (س) با موقعيت و اموال خويش، خدمات شايانى به پيامبر اكرم(ص) در اظهار رسالتش كرد. اين بانوى بزرگ، از افتخارات زنان عالم است و در رديف بانوان قدسى، همانند مريم و آسيه، قرار دارد. پيامبر اكرم(ص) به احترام خديجه كبرى (س) تا هنگامى كه وى زنده بود، با هيچ زن ديگرى ازدواج نكرد. همو بود كه دردها و رنج‏هاى پيامبر(ص) را، كه سران شرك و كفر متوجه آن حضرت مى‏كردند، تسلّى داده و او را در رسالت و نبوتش يارى مى‏داد.
خديجه كبرى(س) به خاطر مقام و منزلتى كه در اسلام به دست آورده بود، مورد لطف و عنايت مخصوص پروردگار جهانيان قرار گرفت. به همين جهت روزى جبرئيل امين به محضر پيامبر اكرم(ص) شرفياب شد و گفت: اى محمد! سلام خدا را به همسرت خديجه برسان. پيامبر اكرم(ص) به همسرش فرمود: اى خديجه! جبرئيل امين از جانب خداوند متعال به تو سلام مى‏رساند. خديجه گفت: «اللّه السّلام و منه السّلام و على جبرئيل السّلام».
حضرت خديجه (س) در ايام همسرى با پيامبر(ص) از احترام ويژه رسول‏خدا(ص) برخوردار بود و پيامبر(ص) نيز همسرى مهربان و وفادار براى او بود. آن حضرت پس از وفات خديجه (در رمضان سال دهم بعثت) همواره از او به نيكى ياد مى‏كرد.
از عايشه، سومين همسر رسول خدا(ص)، روايت شده است:
«كانَ رَسُولُ اللّهِ(ص) لايَكادُ يَخْرُجُ مِنَ الْبَيْتِ حَتّى يَذْكُرَ خَديجَةَ فَيَحْسَنُ الثَّناءِ عَلَيْها، فَذَكَرها يَوْماً مِنَ الْاَيّامِ فَادْرَكَتْني الْغَيْرةَ، فَقُلْتُ: هَلْ كانَتْ اِلاّ عَجُوزاً وَقَدْ اَبْدَلَكَ اللّهُ خَيْراً مِنْها، فَغَضَبَ حَتّى‏ اهْتَزَّ مَقْدَمُ شَعْرِهِ مِنَ الغَضَبِ‏. (1)
پيامبر اكرم (ص) هيچ‏گاه از خانه بيرون نمى‏رفت مگر اين كه يادى از خديجه مى‏كرد و از او به نيكى نام مى‏برد. يك روز كه پيامبر اكرم(ص) از خديجه (س) ياد كرده و خوبى‏هاى او را بيان مى‏كرد، غيرت زنانگى بر من غالب شد و به پيامبر(ص) گفتم: آيا او يك پيرزن بيشتر بود و حال آن كه خداوند بهتر از آن (يعنى عايشه) را به تو داده است؟ پيامبر اكرم(ص) از اين گفتار من، خشمگين شد، به طورى كه موهاى جلوى سرش از شدت خشم به حركت درآمد.
فرزند
الف) پسران ان::
1. قاسم. او پيش از بعثت پيامبر اكرم(ص) تولد يافت. از اين رو پيامبر(ص) را ابوالقاسم ناميدند.
2. عبدالله. اين كودك چون پس از بعثت به دنيا آمده بود، وى را «طيّب» و «طاهر» مى‏گفتند.
3. ابراهيم. او در اواخر سال هشتم هجرى متولد شد و در رجب سال دهم هجرى وفات يافت.
عبدالله و قاسم از خديجه كبرى (س) و ابراهيم از ماريه قبطيه متولد شدند. وهرسه آنان در سنين كودكى از دنيا رفتند.
ب) دختران:
1. زينب (س). 2. رقيه (س). 3. ام كلثوم (س). 4. فاطمه زهرا (س).
دختران پيامبر اسلام (ص) همگى از حضرت خديجه(س) متولد شدند و تمام فرزندان رسول خدا(ص) جز فاطمه زهرا (س) پيش از رحلت آن حضرت، از دنيا رفته بودند. تنها فرزندى كه از آن حضرت در زمان رحلتش باقى مانده بود، فاطمه زهرا(س)، آخرين دختر وى بود. اين بانوى مكرّمه، افتخار بانوان عالم، بلكه همه انسان‏ها و مورد تقديس و تكريم فرشتگان عرشى است. همو است كه مادر سبطين و امّ الأئمة المعصومين(ع) است.
گرچه پيامبر اسلام(ص) به تمام خاندان مؤمن خويش علاقه‏مند بود، اما در ميان همسرانش بيش از همه، به خديجه كبرى (س) و در ميان فرزندانش بيش از همه، به فاطمه زهرا (س) علاقه‏مند بوده و اظهار محبت و لطف مى‏فرمود.
اصحاب و ياران:
پيامبر اسلام(ص) چه در مكّه معظمه و چه در مدينه، داراى اصحاب و ياران باوفايى بود كه برخى از آنان پيش از آن حضرت و برخى ديگر پس از ايشان از دنيا رفتند و تعداد آنان به هزاران نفر مى‏رسد. در اين جا به نام برخى از صحابه مشهور آن حضرت اشاره مى‏شود:
1. على بن ابى‏طالب(ع).
2. ابوطالب بن عبد المطلب.
3. حمزة بن عبدالمطلب.
4. جعفربن ابى‏طالب.
5. عباس بن عبدالمطلب.
6. عبداللّه بن عباس.
7. فضل بن عباس.
8. معاذبن جبل.
9. سلمان فارسى.
10. ابوذر غفارى (جندب بن جناده).
11. مقداد بن اسود.
12. بلال حبشى.
13. مصعب بن عمير.
14. زبير بن عوام.
15. سعد بن ابى وقاص.
16. ابو دجانه.
17. سهل بن حنيف.
18. سعد بن معاذ.
19. سعد بن عباده.
20. محمد بن مسلمه.
21. زيد بن ارقم.
22. ابو ايوب انصارى.
23. جابر بن عبدالله انصارى.
24. حذيفة بن يمان عنسى.
25. خالد بن سعيد اموى.
26. خزيمة بن ثابت انصارى.
27. زيد بن حارثه.
28. عبدالله بن مسعود.
29. عمار بن ياسر.
30. قيس بن عاصم.
31. مالك بن نويره.
32. ابوبكر بن ابى قحافه.
33. عثمان بن عفان.
34. عبدالله بن رواحه.
35. عمر بن خطّاب.
36. طلحة بن عبيدالله.
37. عثمان بن مظعون.
38. ابو موسى اشعرى.
39. عاصم بن ثابت.
40. عبدالرحمن بن عوف.
41. ابوعبيده جراح.
42. ابو سلمه.
43. ارقم بن ابى ارقم.
44. قدامة بن مظعون.
45. عبدالله بن مظعون.
46. عبيدة بن حارث.
47. سعيد بن زيد.
48. خَبّاب بن اَرَت.
49. بريده اسلمى.
50. عثمان بن حنيف.
51. ابو هيثم تيهان.
52. ابىّ بن كعب.
زمامداران معاصر:
پيامبر اكرم(ص) در عصرى زندگى مى‏كرد كه منطقه حجاز به دليل عدم حاصل‏خيزى و بيابانى بودن زمين و عدم رواج مدنيّت در بين مردم، از چشم‏طمع حكومت‏ها دور مانده و به آن رغبتى نشان نمى‏دادند. به همين دليل، در آن سرزمين، حكومت مركزى و مستقلى وجود نداشت و دايره حكومتى، منحصر در قبيله و طايفه بود و نظام ملوك الطوايفى در آن مناطق حكم‏فرما بود، تا اين كه پيامبر اكرم(ص) به پيامبرى برانگيخته شد و از مكه به مدينه مهاجرت نمود و پايه‏هاى يك حكومت جهانى را در اين شهر بنا نهاد؛ اما در اطراف حجاز حكومت‏هاى مستقل و نيمه‏مستقلى وجود داشت و حاكمانى از سلسله‏ها و تيره‏هاى مختلف حكومت مى‏كردند. اين حكومت‏ها عبارت بودند از: ايران، روم شرقى، حبشه، يمن، حيره، غسّان، يمامه و مصر.
همه حكومت‏هاى اطراف حجاز، تحت نفوذ سه دولت مركزى، يعنى امپراتورى بزرگ ايران، امپراتورى عظيم روم شرقى و حبشه بودند. تعداد زمامداران اين كشورها، كه معاصر با پيامبر اكرم(ص) (632-570 م.) بودند، زياد است. در اين جا تنها نام زمامدارانى را كه با پيامبر اسلام(ص) رابطه داشته و يا پيامبر(ص) آنان را به دين مبين اسلام دعوت كرده بود، ذكر مى‏كنيم:
1. هرقل (هراكليوس) قيصر روم شرقى (641-610 م.).
2. خسرو پرويز، پادشاه ساسانى ايران. (628-590 م.).
3.باذان بن ساسان، زمامدار يمن و دست نشانده امپراتورى ايران (متوفاى سال 10ق.).
4. مقوقس، حاكم مصر و دست نشانده امپراتورى روم.
5. نجاشى، پادشاه حبشه.
6. حارث بن ابى شمر، حاكم غسّان و دست نشانده امپراتورى روم.
7. هوذة بن على حنفى، حاكم يمامه و دست نشانده امپراتورى روم (متوفاى سال 8ق.).
8. نعمان بن منذر، حاكم حيره و دست نشانده امپراتورى ايران (602-580م.).
از ميان سلاطين و حاكمان فوق، تنها نجاشى، پادشاه حبشه و باذان، حاكم يمن رابطه حسنه با پيامبر اسلام(ص) داشته و از دعوت آن حضرت استقبال كردند و دينش را پذيرفتند. نجاشى با پذيرفتن دو گروه مهاجر مسلمان و پناه دادن آنها در حبشه، و باذان با قطع وابستگى به امپراتورى ايران و جنگيدن با دشمنان اسلام، در سرزمين يمن، خدمت‏هايى به حضرت محمّد(ص) انجام دادند؛ اما زمامداران ديگر يا با پيامبر اكرم(ص) از در دشمنى و جنگ وارد شدند و يا سياست بى‏طرفانه‏اى را درپيش گرفتند. البته پس از رحلت نبى گرامى اسلام(ص) همه آنان به دست تواناى مسلمانان و زمامداران اسلامى به سزاى اعمالشان رسيدند.
رويدادهاى مهم:
1. وفات عبدالله بن عبدالمطلب، پدر حضرت محمد(ص)، در يثرب دو ماه پيش از تولد آن حضرت، در هنگام بازگشت از سفر بازرگانى شام.
2. تولد حضرت محمد(ص) در هفدهم (و به روايت اهل سنت در دوازدهم) ربيع‏الاول عام‏الفيل، مطابق با سال 570 ميلادى در مكه معظّمه، و تكفّل آن حضرت از سوى جدّش، عبدالمطلب.
3. نامگذارى نوزاد قريش توسط مادرش آمنه، به «احمد» و سپس توسط جدّش، عبدالمطلب به «محمد».
4. شير خوردن نوزاد عبدالله، از مادرش آمنه، به مدت سه روز و از ثويبه (كنيز ابولهب) به مدت چهار ماه، و شير دادن حليمه سعديه به ايشان و نگهدارى از آن حضرت، در ميان قبيله بنى سعد، به مدت پنج سال.
5. وفات آمنه بنت وهب، مادر حضرت محمد(ص) در بازگشت از مدينه به مكّه، در محلّى به نام «أبواء»، در سن شش سالگىِ حضرت محمد(ص).
6. وفات عبدالمطلب، سرپرست و جدّ حضرت محمد(ص) در مكه، در سن هشت سالگىِ حضرت محمد(ص).
7. واگذارىِ سرپرستى حضرت محمد(ص) به عمويش، ابوطالب از سوى عبدالمطلب.
8. شفيع شدن حضرت محمد(ص) براى طلب باران در ايام قحطى و خشك‏سالىِ مكه توسط عمويش ابوطالب.
9. همراهى حضرت محمد(ص) در سن دوازده سالگى با عمويش، در سفر بازرگانى شام.
10. پيشگويى «بحيرا»، راهب سرزمين بُصرى‏، از پيامبرى حضرت محمد(ص)، در سفر بازرگانىِ آن حضرت به شام، و سفارش به عمويش، ابوطالب در نگه‏دارى او از دشمنى‏هاى يهود.
11. همراهىِ حضرت محمد(ص)، در سن پانزده سالگى با عمويش، ابوطالب، در نبرد قريش با قبيله هوازن (جنگ فجّار).
12. شركت حضرت محمد(ص)، در سن بيست سالگى، در پيمان دفاع از حقوق مظلومان (معروف به حلف الفضول) و تأييد آن پس از بعثت.
13. سفر بازرگانىِ حضرت محمد(ص) به شام از سوى خديجه بنت خويلد (زن سرمايه‏دار مكّه).
14. ازدواج حضرت محمد(ص) در سن 25 سالگى با خديجه بنت خويلد، در مكه.
15. پذيرش حَكَميت حضرت محمد(ص)، در سن 35 سالگى از سوى سران قبيله‏ها و رفع اختلاف آنها در نصب حجرالأسود، در ديواره خانه خدا (كعبه).
16. درخواست حضرت محمد(ص) از عمويش، ابوطالب، براى كفالت و سرپرستىِ فرزند هشت ساله‏اش، على(ع)، و پذيرفتن ابوطالب در فرستادن فرزندش على(ع) به خانه حضرت محمد(ص) و خديجه (س).
17. تردد حضرت محمد(ص) به غارى در كوه «حرا»، در حوالى مكه، براى تفكر و نيايش.
18. برانگيخته شدن حضرت محمد(ص) به پيامبرى اسلام، در سن چهل سالگى، در تاريخ 27 رجب (و به روايت اهل سنت، در ماه رمضان) از سوى پروردگار جهان و نزول وحى و آيات قرآن مجيد بر ايشان.
19. ايمان همزمانِ خديجه كبرى و حضرت على(ع) به حضرت محمد(ص)، در نخستين روزهاى بعثت.
20. اقتداى خديجه كبرى و حضرت على(ع) به پيامبر(ص)، در نمازهاى يوميه، در كنار خانه خدا و شگفتى قريش از عمل آنان.
21. مأموريت پيامبر(ص) از جانب خداوند منان، براى دعوت اقوام خويش (بنى‏هاشم) به پذيرش اسلام، و عدم اعتناى آنان، غير از على بن ابى‏طالب(ع) به خواسته‏هاى پيامبر(ص).
22. معرفى حضرت على(ع) به جانشينىِ خويش توسط پيامبر(ص) در جريان دعوت بنى هاشم به دين اسلام.
23. دعوت‏هاى پنهانى و تربيت افراد، توسط پيامبر اسلام(ص) در سه سال اوّل بعثت.
24. پذيرش دين اسلام، در سه سال اول بعثت از سوى افراد ذيل:
الف) مردان: على بن ابى‏طالب، جعفر بن ابى‏طالب، زيد بن حارثه، زبير بن عوام، عبدالرحمن بن عوف، سعد بن ابى وقاص، طلحة بن عبيدالله، ابو عبيده جراح، ابوسلمه، ارقم بن ابى ارقم، قدامة بن مظعون، عبدالله بن مظعون، عبيدة بن حارث، سعيدبن زيد، خبّاب بن ارت، ابوبكر بن ابى قحافه، عثمان بن عفان، عمّار بن ياسر، صهيب بن سنان، ابوذر غفارى، ياسر (پدر عمّار)، عبدالله بن مسعود، بلال بن رياح حبشى و... .
ب) زنان: خديجه بنت خويلد، فاطمه بنت اسد، سميّه مادر عمّار، امّ الفضل بنت حارث (همسر عباس) و... .
25. دعوت عمومى و علنى مردم مكه به پذيرش دين اسلام توسط حضرت محمد(ص) پس از گذشت سه سال از آغاز بعثت.
26. اعتراض مكرر سران قريش به ابوطالب و شِكوه از عملكردهاى او در پشتيبانى از حضرت محمد(ص).
27. اذيت و آزار سران قريش به پيامبر(ص) براى دست كشيدن از عقايد اسلامى.
28. ايمان حمزة بن عبدالمطلب به دين برادرزاده‏اش، محمد(ص) و تأثير ايمان او در تقويت اسلام و مسلمانان.
29. تشديد شكنجه و آزار تازه مسلمانان توسط سران قريش و شهادت برخى از آنان (مانند پدر و مادر عمّار) در زير شكنجه.
30. وعده تطميع سران قريش به پيامبر اكرم(ص) در صورت انصراف از ادعاى نبوّت، و عدم اعتناى آن حضرت به خواسته‏هاى آنان.
31. مهاجرت گروهى از مسلمانان مكه به حبشه و پناه بردن به نجاشى، پادشاه اين كشور، به دستور حضرت محمد(ص)، در رجب سال پنجم بعثت (هشت سال پيش از هجرت به مدينه).
32. پشتيبانى نجاشى، پادشاه حبشه از مسلمانان مهاجر و عدم پذيرش درخواست فرستادگان قريش، مبنى بر باز گرداندن مهاجران به مكه.
33. تولد حضرت فاطمه زهرا (س) در بيستم جمادى الاخر سال پنجم بعثت (و به روايتى سال دوم بعثت).
34. تحريم اقتصادى و قطع روابط اجتماعى قريش با حضرت محمد(ص) و ياران او در سال هفتم بعثت.
35. درخواست ابوطالب از عموم بنى هاشم و خويشاوندان حضرت محمد(ص)، براى اقامت گزيدن در درّه‏اى ميان كوه‏هاى مكه (كه بعدها به شعب ابى‏طالب معروف شد) جهت پشتيبانى و حراست از حضرت محمد(ص)، در سال هفتم بعثت.
36. محاصره شدن بنى هاشم در شعب ابى طالب و دشوارى زندگى آنان در آن درّه خشك، به مدت سه سال (و به روايتى چهار سال).
37. خبر غيبى حضرت محمد(ص) مبنى بر از بين رفتن مندرجات پيمان نامه قريش به وسيله موريانه و آشكار شدن اين أمر بر سران قريش.
38. اعلام برائت برخى از سران قريش از پيمان نامه ظالمانه و اظهار پشيمانى آنان از رفتارهاى نارواى خويش با حضرت محمد(ص) و بنى هاشم، در محاصره شعب ابى‏طالب و اصرار آنها در بازگرداندن بنى هاشم به مكه معظمه.
39. درگذشت ابوطالب، بزرگ حامى پيامبر اسلام(ص) و درگذشت خديجه كبرى(س)، نخستين همسر پيامبر(ص)، در فاصله چند روز از يكديگر، پس از بازگشت از شعب ابى طالب به مكه، در سال دهم بعثت و تأثّر شديد حضرت محمد(ص) در وفات آن دو.
40. سفر حضرت محمد(ص) به طائف، در سال يازدهم بعثت، و دعوت سران قبيله «ثقيف» به دين اسلام و عدم پذيرش آنان و آزار و شكنجه آنان به حضرت محمد(ص).
41. بازگشت حضرت محمد(ص) از طائف به مكه و درخواست ايشان از مطعم بن عدى (يكى از سران قريش) براى قبول پناهندگى و پشتيبانى از آن حضرت.
42. ازدواج حضرت محمد(ص) با سوده دختر زمعه، در مكه، پس از وفات خديجه كبرى (س).
43. معراج پيامبر اسلام(ص) و سفر عرفانى ايشان از خانه خواهر رضاعى‏اش، ام‏هانى (دختر ابى طالب) به مسجد الاقصى، در بيت المقدس و از آن‏جا به عرش الهى و سدرة المنتهى.
44. دعوت پيامبر اكرم(ص) از زايران خانه خدا، در ايّام حج و آشنايى اسعد بن زراره (رئيس قبيله خزرج در يثرب) با آن حضرت و پذيرفتن دين اسلام در سال يازدهم بعثت.
45. عزيمت مصعب بن عمير به يثرب به دستور پيامبراكرم(ص)، براى آشنايى مردم با دين اسلام.
46. ايمان آوردن دوازده نفر از زايران يثربىِ خانه خدا به پيامبر(ص) و پذيرفتن دين اسلام، در سال دوازدهم بعثت و انعقاد نخستين پيمان با رسول خدا(ص) (معروف به اوّلين پيمان عقبه).
47. بيعت و پيمان گروهى از اهالى يثرب (از قبيله خزرج و اوس) با پيامبراكرم(ص)، در موسم حج سال سيزدهم بعثت، در مكه (معروف به دومين پيمان عقبه).
48. عكس‏العمل سران قريش، به بيعت مسلمانان يثرب با پيامبر اسلام(ص) و سختگيرى آنان در آزار و شكنجه مسلمانان مكه.
49. مهاجرت انفرادى مسلمانان تحت فشار مكه به يثرب به دستور پيامبر اسلام(ص) و پشتيبانى مسلمانان يثرب از مهاجران، در اواخر سال سيزدهم و اوائل سال چهاردهم بعثت.
50. انجمن سران قريش، در «دارالنّدوه» و تصميم آنان بر كشتن پيامبر اسلام(ص).
51. حمله پنهانى چهل نفر از طايفه‏ها و قبيله‏هاى مختلف مكه، به خانه پيامبر(ص) براى كشتن آن حضرت، در «ليلة المبيت» و مواجه شدن با على بن ابى‏طالب(ع) در بستر پيامبر(ص).
52. خروج پيامبر اكرم(ص) از خانه خويش و پناه گرفتن در غار ثور، در حوالى مكه، در «ليلة المبيت» و همراهى ابوبكر بن ابى قحافه با آن حضرت، در واپسين روزهاى ماه صفر سال چهاردهم بعثت.
53. آغاز هجرت تاريخ ساز پيامبر اسلام(ص) از غار ثور در مكه معظّمه، به سوى يثرب (كه از آن پس «مدينة الرسول» خوانده شد) در روز اوّل ربيع الاول سال چهاردهم بعثت و ورود به مدينه در دوازدهم همين ماه و استقبال اهالى اين شهر از آن حضرت.
54. بناى مسجد النبى(ص)، در مدينه، به دست پيامبر اسلام(ص)، مهاجران و انصار، در نخستين روزهاى ورود آن حضرت به مدينه.
55. ايجاد پيمان برادرى بين مهاجران و انصار مدينه، به فرمان پيامبر اسلام(ص)، در ماه رمضان سال اوّل هجرى.
56. مانورهاى جنگى و تهديد خطوط بازرگانى قريش توسط سپاهيان اسلام، از هشتمين ماه سال اوّل تا رمضان سال دوم هجرى، به فرمان پيامبر اسلام(ص).
57. تغيير قبله مسلمانان از بيت المقدس به مكه، در هفتمين ماه سال دوم هجرى.
58. وقوع جنگ بدر ميان سپاهيان اسلام و سران قريش، در ماه رمضان سال دوم هجرى و پيروزى شكوهمند مسلمانان در اين نبرد (با از دست دادن چهارده شهيد و كشتن هفتاد نفر از مشركان و به اسارت گرفتن هفتاد نفر ديگر از آنان).
59. وفات رقيّه، دختر رسول خدا(ص) (همسر عثمان بن عفّان)، در مدينه، به سال دوم هجرى.
60. پيمان شكنى يهوديان طايفه قينقاع مدينه و وقوع جنگ ميان آنان و سپاهيان اسلام، و تسليم و تبعيد شدن همگى آنان از مدينه به شام، در شوال سال دوم هجرى.
تعداد بازدید از این مطلب: 2347
بازدید : 2347
اکبر شفیع زاده
17:20
یک شنبه 13 فروردين 1391

 

سکَنْدَر مَقْدونی (۳۵۶ تا ۳۲۳ پیش از میلاد) در ایران مشهور به «اسکندر گجسته» (به معنای اسکندر ملعون)و در غرب مشهور به «اسکندر کبیر»، وکشورگشای اهل مقدونیه در سدهٔ چهارم پیش از میلاد بود.

در طول تاریخ اسکندر برای روم نماد قدرت واقتدار بوده است؛ ولی برای ایرانیان نماد خونخواری و خرابی است. چنانچه به علت کشتار و خرابی‌های به بار آورده، در ایران وی را اسکندر گجسته (ملعون) می‌نامند.


نام

اسم این پادشاه مقدونی اسکندر بود و مورخین عهد قدیم نیز چنین نوشته‌اند؛ اما بعدها برخی مورخین اسلامی او را اسکندر نابودگر و یا حتی اسکندر حرام زاده خواندند و برخی نیز از وی به اسکندر المقدونی یاد کردند. (روم را باید بمعنی یونان یا مقدونی دانست زیرا بیزانس یا روم شرقی را در زمان ساسانیان و قرون اولیهٔ اسلامی روم می‌گفتند).ملا هادی سبزواری (قرن ۱۳ق) اسکندر را با نام ذو القرنین قدیس یاد می کند و وی را شاگرد ارسطو و گسترش دهنده علم منطق می داند. اما ابوالکلام آزاد (اواخر قرن ۱۴ق) از دانشمندان هندی کتابی با نام کوروش کبیر یا ذوالقرنین نوشت که علامه طباطبایی این قول را در تفسیر قرآن خود با دلایلی مورد تایید قرار داد.


از آنجا که در عهد قدیم میان مرسوم نبود که پادشاهان هم نام را با اعداد ترکیبی ذکر کنند، مورخین اولیه وی را اسکندر پسر فیلیپ می‌خواندند.


در شاهنامه نیز از اسکندر یاد می‌شود وی نوه فیلیپ، پسر داراب و برادر دارا معرفی می‌شود.


نَسَب


پدر اسکندر فیلیپ دوم مقدونی و مادرش اُلمپیاس دختر نه‌اوپ‌تولم پادشاه مُلُس‌ها. (البته در برخی منابع اسکندر حرام زاده، و فرزند پدری ترک دانسته شده است)


ملس‌ها مردمی بودند یونانی زبان که در درون اپیر نزدیک دریاچهٔ اِپئوم‌بوتی یا ژانین کنونی سکنی گزیده بودند و پادشاهان این مردم از خانوادهٔ اِآسیدها بشمار می‌رفتند و این خانواده هم نسب خود را به آشیل پهلوان افسانه‌ای یونان در جنگ تروا میرسانید. بنابراین چون پادشاهان مقدونی عقیده داشتند که نژادشان به هرکول نیم‌ربّ‌النوع یونانی می‌رسد مورخین یونانی نسب اسکندر را از طرف پدر به هرکول و از طرف مادر به آشیل پهلوان داستانی میرسانند. در داستان‌های ایرانی اُلمپیاس مادر اسکندر را ناهید نامیده‌اند.


برخی از پژوهشگران در ایران نظیر استاد بهروز، اصلان غفاری، دکتر محمد مقدم، احمد حاجی و پوران فرخزاد معتقدند در زندگینامه‌هایی که درباره اسکندر مقدونی برجای مانده است تعارض‌ها و اشتباه‌هایی وجود دارد. از جمله پوران فرخزاد در کتاب «کارنامهٔ به دروغ» آورده است اسکندر مغانی یا اسکندر ارومی شخصی ایرانی بوده‌است که بسیاری از اسکندرنامه‌ها که امروزه به اسکندر مقدونی نسبت داده می‌شود در واقع شرح حال او است (مثلا ساختن سد سکندر، پارسایی و بزرگواری، پی آب زندگانی گشتن).


تولد و کودکی


اسکندر در ژوئیهٔ (۱۰ تیر تا ۹ اَمرداد) ۳۵۶ ق.م و در شهر پِلا به دنیا آمد. استاد او ، ارسطو ، فیلسوف معروف یونانی بود. اسکندر در زمان کودکی ، اسبی بسیار پر قدرت و نترس به نام( بوسفال) را تربیت کرد که هیچ کس جرئت نداشت از آن سواری بگیرد. این اسب مشهور ، اسکندر را تا هندوستان برد و در آنجا مرد.


پیش از فتح یونان


پدر اسکندر فیلیپ یا فیلیپوس که نخست شاه مُلُس‌ها بود، در جنگی که با یونان کرد پیروز گردید و پادشاه مقدونیه و تمام یونان شد. در این جنگ که در محل خرونه(Cheronee) روی داد دو سپاه به هم رسیدند و طلیعهٔ صبح طرفین صف آرایی کردند. فیلیپ فرماندهی جناح راست را به پسرش اسکندر داد و معاونان ممتاز را خود را در کنار او جا داد. فرماندهی جناح چپ را هم خود به عهده گرفت. در این جنگ که طولانی بود تعداد زیادی از هر دو طرف کشته شدند و سرانجام پدر اسکندر در این نبرد پیروز شد. بعدها هنگامی که فیلیپ وارد نمایشگاهی جهت تماشای صورت دوازده الهه می‌شد و تمام انظار متوجه بود شخصی پوزانیاس(pausanias) نام قمه‌ای به تن او فرو کرد و پادشاه افتاد و درگذشت. پس از مرگ فیلیپ اسکندر بر تخت سلطنت نشست.


جوانی اسکندر


فیلیپ دوم توجهی مخصوص به تربیت اسکندر داشت و با این مقصود فردی را با نام لئونیداس که از نزدیکان اُلمپیاس بود مسئول تربیت اسکندر کرد. فیلیپ در انتخاب پزشک و دایه اسکندر نیز تلاش کرد تا همه از خانواده‌های ممتاز و اشراف باشند، پس از رسیدن اسکندر به سن جوانی، فیلیپ به ارسطو، فیلسوف سرشناس یونان که در آن زمان به مکتب افلاطون می‌رفت، نامه‌ای نوشت. ارسطو سمت آموزگاری اسکندر را پذیرفت و مدتها بتعلیم و تربیت او پرداخت.


اعتیاد اسکندر به الکل گاه باعث می‌شد در حال مستی حتی نزدیکترین افراد، از جمله یکی از نزدیکترین دوستانش را بقتل برساند؛ یا مجموعه تخت جمشید که از بزرگ‌ترین میراث دنیای قدیم بود را به اتش بکشد.


حمله به امپراتوری پارس


اسکندر در لشکر کشی‌های خود به آسیا، در زمان داریوش سوم به سرزمین امپراتوری پارس حمله کرد و سپاهیان ایران را شکست داد.


نخستین نبرد اسکندر و ایرانیان در بهار (۳۳۴ پ.م) در حوالی آسیای صغیر نبرد گرانیک یا گرانیکوس نامیده می‌شود. اسکندر از بغاز داردانل گذشته وارد آسیای صغیر شد. این نبرد در کنار رود گرانیک روی داد که به دریای مرمره می ریزد.


درگیری میان پارس و یونان سالیان سال ادامه داشت. نقطهٔ اوج این کشمکش ها را سیل رخدادهائی تشکیل می داد که حملهٔ اسکندر عامل و باعث آن ها بود. عصری که بدین ترتیب پایان می گرفت چیزی حدود سیصد سالی به درازا کشیده بود.


دومین نبرد اسکندر و ایرانیان در نبرد ایسوس، (333 پ.م.) اولین نبرد مستقیم اسکندر است با سپاه داریوش سوم. داریوش و اسکندر در نزدیکی شهر ایسوس با یکدیگر رو به رو شدند.


میان جهان باختر و جهان خاور در درازای تاریخ، نه نبردهای قدرت، نه درگیری های اعتقادی، نه رقابت هنرها و نه بگو مگوهای اندیشمندان هیچگاه گسسته نشده است. اوج این درگیری، که کهن ترین موضوع تاریخ را تشکیل می دهد، برخورد خصمانهٔ غرب با شرق در سال ۳۳۳ پیش از میلاد مسیح در نبرد «ایسوس» بود. پیروزی بنام غرب رقم خورد. پیامدهای آن فوق العاده بودند.


سومین نبرد اسکندر و ایرانیان در نبرد گوگمل، (331 پ.م.) دومین نبرد مستقیم اسکندر است با سپاه داریوش سوم در گوگمل واقع در نزدیکی اربیل امروزی. بیشترین مقاومت ها را طوایف آریایی برزینی در نبرد گوگمل انجام دادند.




مسیر حمله اسکندر به ایران


پس از پیروزی «گوگمل» اسکندر از همان میدان نبرد، یک گردان سواره نظام تحت فرماندهی «فیلُکسِنوس» به «شوش» گسیل داشت با این امید که پیش از این که همهٔ گنجینه ها منهدم، سوزانده، به یغما رفته یا به ایران شمالی منتقل شده باشند، شهر را اشغال کند. در رقابت با شایعهٔ پیروزی عظیم، «فیلُکسِنوس» عازم جنوب شد. امید اسکندر بر آورده شد. پس از آن که داریوش در نتیجهٔ دوبار گریختنش هم در نبرد «ایسوس» و هم «گوگمل» شکست خورد، ساتراپ ها، تا جائی که به چنگ فاتح افتاده بودند، دیگر نیازی نمی دیدند، برای این هخامنش ِ فراری سرشکی فرو ریزند. یا شاید هم تنها یک قطرهٔ دیگر نثارش کرده باشند! اما در این وقت فرماندهان بزرگ شروع به سیاست ورزی کردند، سیاستی بزرگ. در موقعیت آنان، سخن رایج ، کنار آمدن با فاتح بود. تدبیر دورنگرانهٔ اسکندر در رفتار دوستانه اش با «میتر ِ نس» ِ ساتراپ که در زمان خود، شهر «سارد» را به او تسلیم کرده بود و پذیرفتنش به حلقهٔ نزدیکان دربار پادشاهی، به بار نشست. ملایمت اسکندر نسبت به همهٔ کسانی که در برابرش مقاومتی نشان نداده بودند، تسلیم ساتراپ ها را تسهیل کرد. «شوش» تحویل شد. در ماه نوامبر سال ٣٣۱، تقریباً چهار سالی پس از عبور از «هلسپونتوس» ، اسکندر وارد پایتخت امپراتوری پارس شد.


اسکندر با تصرف پارسه، یکی از پایتخت‌های هخامنشیان این سلسله ایرانی را برای همیشه نابود کرد. وی فرمان به آتش کشیدن پارسه را صادر کرد که برخی آن را برای تلافی به آتش کشیده شدن آتن به دست خشایارشا می‌دانند.



مرگ


اسکندر پس از فتح هند که تا رود هیفاز (بیس امروزی) پیشروی کرده بود به علت کمی قشون به ایران بازگشت و به فکر تسخیر عربستان افتاد. بنابراین به سمت بابل حرکت کرد ولی در آنجا به علت تبی که از باتلاق‌های بابل بر او مستولی شده بود در سن ۳۲ سالگی مرد.

وضعیت لشکر اسکندر و داریوش



سواره نظام، بخش کوچکترلشکر اسکندر بود.


در بهار سال 334 قبل از میلاد، قشون پارمنیون (Parmenion) از افسران مورد اعتماد مقدونیان هنگام پادشاهی فیلیپ دوم (Philip II) و حامی بزرگ اسکندر، از داردانل (Dardanel) عبور کردند و ایرانیان از همان روزهای اول نتوانستند در برابر او از خود مقاومت منظمی نشان دهند. اسکندر پس از آنکه در ایلیون پیاده شد، استقلال این شهر را اعلام کرد و آنرا از پرداخت خراج به ایرانیان معاف داشت و سپس راه خود را پیش گرفت و به قوای اصلی ملحق شد.
 

قشون اسکندر از لحاظ عده زیاد نبود و از سی هزار پیاده و پنج هزار سواره تشکیل شده بود. که از این عده نه هزار نفر شش جناح را به وجود می آوردند و سه هزار نفر آنها سه دسته پیاده مسلح به اسلحه های میان وزن بودند. یکی از این دسته ها آگما نام داشت که گارد مخصوص اسکندر بود. پیاده های یونانی بطور تخمینی از دوازده هزار نفر تشکیل می شدند که شامل متحدین و مزدوران بودند. سایر قسمت های پیاده مرکب بود از دسته های مسلح به اسلحه سبک. پر ارزش تر از همه آنها کمان داران جزیره کرت (Crete) بودند.
 

سواره نظام از هشت دسته سنگین اسلحه شامل یاران پادشاه که از نجبا بودند و دسته سواره نظام فسال (Fesal) و سایر دسته های نسبتآ کوچک تشکیل می گردید. علاوه بر اینها اسکندر با خود حدود یکصد و شصت فروند کشتی به همراه آورده بود. به دنبال قشون عراده ها حرکت میکرد. در قشون اسکندر عملیات محاصره بسیار خوب انجام می شد و بنابراین در معیت عراده ها انواع ماشین های محاصره و دسته های مخصوصی که برای اینکار اختصاص داده بودند، حرکت می کرد.

ستاد فرماندهی ارتش عبارت بود از یک عده نزدیکان و دوستان مورد اعتماد پادشاه که به فنون جنگی کاملآ آشنا بودند. در میان این عده افراد برجسته ای وجود داشتند که بعدها در تاریخ آسیا نقش مهمی را ایفا کردند. لازم است در اینجا به وضع مرتب و نظم امور ستاد نیز اشاره شود. در این لشکر کشی روزانه کلیه وقایع ثبت می شد و همین یادداشت ها بعدعا پایه و اساس شرح لشکر کشی های اسکندر قرار گرفت.

حسن تهیه مقدمات لشکرکشی گواهی می دهد که اسکندر نقشه های وسیع جنگی داشته است، هر چند که این پادشاه جوان مقدونی در اولین مرحله فعالیت خود شاید تصور اینکه ممکن است بتواند حکومت ایران را در آن زمان مغلوب سازد و بر دنیا تسلط پیدا کند را محال می دانسته است ... اما در اولین نبردی که در گرفت ضعف و ناتوانی حکومت هخامنشیان و در مقابل امکان فتوحات بعدی برای اسکندر آشکار گردید.

در مقابل ارتش کثیر داریوش سوم از عناصر و افراد مختلف تشکیل شده بود که از لحاظ نطامی ارزش آنان برابر نبود. انضباط، فوق العاده ضعیف بود و آن اراده و ایمانی که ارتش قلیل تعلیم یافته و مجرب اسکندر برای وصل به فتح و پیروزی در دل داشتند، در ارتش داریوش وجود نداشت. از شرحی که هرودوت در باره ارتش خشایارشا بیان داشته معلوم می شود که پایه و اساس این ارتش را پیاده نظام و افراد داوطلب ایلاتی تشکیل می داده ولی سواره نظام اهمیت فوق العاده ای داشته است.

داریوش سوم برای اینکه با روش جنگجویان یونانی ارتش خود را هماهنگ نماید سعی می کرد که یک پیاده نظام منظم به وجود بیاورد و او قبل از همه چیز به مزدوران یونانی، که تعداد آنها چندان هم کم نبود، اتکا داشت و فرمانده بسیار لایقی بنام ممنون (Memnon) آن سپاه را رهبری می کرد.
 


 

رکسانه، دختری که قربانی عشق اسکندر شد

 
 
 
رکسانه دختر (کوهورتانوس) فرمانروای سغد از ولایات ایران که در نزدیکی سمرقند کنونی قرار دارد، بود. رکسانه یعنی ستاره کوچک! سیزده ساله است که اسکندر ایران را به خاک و خون می‌کشد.
اسکندر مقدونی چهره نام آشنای تاریخی است که داعیه فتح جهان را در سر دارد. در دوران فرمانروایی 13 ساله اش سرزمین‌های بسیاری را تصرف می‌نماید که با توجه به امکانات آن زمان ابعاد وسیعی داشته. تنها با یک نگاه به باقیمانده کاخ آناهیتا، تخت جمشید کافیست تا نفرت عظیم ایرانیان را نسبت به اسکندر درک کنیم! اسکندر وقتی که وارد تخت جمشید شد و این همه شکوه و ثروت را دید دستور داد که هر چیز را که می‌توانند با خود ببرند و هر چیز را که نمی‌توانند نابود سازند.
 

داریوش سوم آخرین پادشاه ایران تنها فرار می‌کند و توسط یکی از امیران ولایات کشته می‌شود. اسکندر ایران را فتح می‌کند، سغد را فتح می‌کند.

کوهورتانوس خواست ضیافتی برای اسکندر با تجملات مشرق ‌زمین بدهد و با این مقصود ۳۰ نفر از دختران خانواده‌های درجهٔ اول سغدیان را باین ضیافت طلبید. دختر خود والی هم جزو آنها بود.
رکسانه از حیث زیبایی و لطافت مثل و مانند نداشت و بقدری دلربا بود که در میان آنهمه دختران زیبا توجه تمام حضار را بخود جلب می‌کرد.

در شب میهمانی که پدر رکسانه (کوهورتانوس) برای پذیرفتن شکست و به افتخار اسکندر برپا می‌کند. رکسانه بر طبق سنن ایرانی با رو بنده می‌رقصد. رکسانه مجبور می‌شود طبق خواست اسکندر روبنده را بر دارد... کاری که در تمام عمرش نکرده.

اسکندر که مست بادهٔ عنایتهای اقبال و ابخرهٔ شراب بود عاشق وی گشت.

گویند: «پادشاهی که زن داریوش و دختران او یعنی زنانی را دیده بود که کسی جز رُکسانه در وجاهت بآنها نمی‌رسید، در این‌جا عاشق دختری شد که نه در عروقش خون شاه جاری بود و نه از حیث مقام می‌توانست قرین آنها (یعنی زن داریوش و دختران او) باشد»

بزودی اسکندر بلند و بی‌پروا گفت: لازم است مقدونیها و پارسیها با هم ازدواج کنند و این یگانه وسیله‌ایست برای اینکه مغلوبین شرمسار و فاتحین متکبر نباشند.
بعد برای آنکه این فکر خود را ترویج کند آشیل پهلوان داستانی یونان را که از نیاکان خود میدانست مثل آورده گفت مگر او یکی از اسراء را ازدواج نکرد؟ بنابراین مقدونیها نباید ازدواج زنان پارسی را برای خود ننگ دارند.

پدر رُکسانه از این سخنان اسکندر غرق شادی گردید و بعد اسکندر از شدت عشق در همان مجلس امر کرد موافق عادات مقدونی نان بیاورند و آن را با شمشیر بدو نیم کرده نیمی ‌را خودش برداشت و نیم دیگر را به رُکسانه داد تا وثیقهٔ زناشویی آنان باشد. مقدونیها را این رفتار اسکندر خوش نیامد زیرا در نظر آنان پسندیده نبود که یک والی پارس پدرزن اسکندر گردد ولی از زمان کشته شدن کلیتوس سرداران مقدونی از اسکندر می‌ترسیدند و هر آنچه از او سر می‌زد با سیمای خوش تلقی می‌شد.

رکسانه میان تنفر نسبت به یک غاصب و عشق نسبت به یک همسر می‌ماند....
کم کم مانند همه زنان ایرانی عشق به همسر و وفاداری در رکسانه جان می‌گیرد. او عاشق می‌شود! و اسکندر عشق تمام لحظات رکسانه می‌گردد. اما صد افسوس که اسکندر تنها به تصرفاتش می‌اندیشد و وظیفه ای که خدایان بر عهده او گذاشته اند برای رسیدن به آخر دنیا! و رکسانه در این میان قربانی یک عشق است!

رکسانه پا به پای اسکندر به هند می‌رود! باران‌های سیل آسا را تحمل می‌کند! پیکر‌های بیجان کشته‌ها را می‌بیند! درد و رنج سر بازان و شورش آنها با اسکندر را می‌بیند! در سختی‌ها در کنار اسکندر و در خوشی‌ها هم چون بیگانه ای با او رفتار می‌شود! و اسکندر در این میان شخصیتی دو گانه دارد. زمانی دلپذیرترین رفتار را با رکسانه دارد و زمانی او را از خود می‌راند.......

رکسانه زجر می‌کشد....دو رویی می‌بیند.......نیرنگ‌ها را می‌چشد......جفای عشقش را می‌بیند....... زخمی‌شدن اسکندر را تحمل می‌کند......اما در این میان رکسانه باز هم رکسانه است....

تحول شگرف فکری اسکندر شورش سربازان و خواهش رکسانه او را از هند ناامید بازمی‌گرداند.....اسکندر خسته از جنگ و زخم خورده از شورش سربازانش به سوی ایران باز میگردد......و اینبار باز رکسانه به دور از رفتار‌های درباری یک ملکه در کنار اسکندر و با پای پیاده از کویر می‌گذرد......به ایران باز می‌گردد.....

اما.....اینبار......اسکندر به دلیل مصالح کشور گشایی زخم جان فرسایی به روح رکسانه وارد می‌کند......

اسکندر به شوش رفت و در آنجا با "استاتیرا" دختر کوروش ازدواج می‌کند....و دستور می‌دهد هم زمان با او هشتاد نفر از سرداران سپاهش با شاهزاده‌های ایرانی ازدواج کنند!!!!!
در شب ازدواج اسکندر رکسانه طفلی را که در بدن داشت از دست می‌دهد.....رکسانه باز هم در کنار اسکندر می‌ماند!!!! حتی پس از ازدواجش.....اسکندر استاتیرا را در شوش باقی می‌گذارد و رکسانه را با خود به اکباتان می‌برد.....
از آنجا با اینکه منجمان ورود به بابل را نحس می‌دانند اسکندر به بابل می‌رود....اسکندر که می‌دانسته راهی به پایان عمرش ندارد در آخرین روزها با رکسانه وداع می‌کند واسکندر در واقع در باغ‌های معلق بابل اعتراف می‌کند که همچنان عاشق رکسانه است!!! اسکندر حتی به رکسانه می‌گوید که بعد از مرگش دستور قتل استاتیرا بدهد که سودایی برای جانشینینی اسکندر در سر نپروراند......

در بابل عشق ابدی رکسانه (اسکندر) بر اثر بیماری مرموزی جان می‌سپارد و اسکندر با همه قدرتش به آغوش خاک می‌رود.....در حالیکه رکسانه ولیعهد او را به دنیا می‌آورد....ولیعهدی که هرگز پادشاهی نکرد.....

از آن پس المپیاس مادر اسکندر از ركسانه و پسرش حمایت می‌کرد. تا اینکه المپیاس بدست کاساندروس بقتل رسید.

رکسانه به جرم پایبندی به عشق اسکندر، اسیر کاساندروس و قربانی دسیسه‌های سیاسی امپراتوری اسکندر شد که می‌خواهد قدرت پدر به پسر نرسد.........

كاساندر چون دید كه اسكندر چهارم پسر اسكندر، بزرگ شده و در مقدونیه گفتگو ازین است كه او را از محبس بیرون آورده بر تخت بنشانند، از عاقبت این كار ترسید و نابودی خود را در آن می‌دید. بنابراین به گلوسیاس رئیس محبس نوشت كه سر ركسانه و اسكندر را ببرد و تن آنها را پنهان دارد و چنان كند كه اثرى از این دو قتل نماند.
 
تعداد بازدید از این مطلب: 4581
بازدید : 4581
اکبر شفیع زاده
17:18
یک شنبه 13 فروردين 1391
 

 

تخت جمشید ،مجموعه ای از کاخهای بسیار باشکوهی است که ساخت آنها در سال ب512 قبل از میلاد آغاز شد و اتمام آن 150 سال به طول انجامید.تخت جمشید در محوطة وسیعی واقع شده که از یک طرف به کوه رحمت و از طرف دیگر به مرودشت محدود است . این کاخهای عظیم سلطنتی در کنار شهر پارسه که یونانیان آن را پرپولیس خوانده اند ساخته شده است



ساختمان تخت جمشید در زمان داریوش اول در حدود 518 ق . م ، آغاز شد. نخست صفه یاتختگاه بلندی را آماده کردند و روی آن تالار آپادانا و پله های اصلی و کاخ تچرا را ساختند . پس از داریوش ، پسرش خشایارشا تالار هدیش را بنا نمود و طرح بنای تلار صد ستون را ریخت . اردشیر اول تالار صد ستون را تمام کرد . اردشیر سوم ساختمان را آغاز کرد که ناتمام ماند . این ساختمانها بر روی پایه هایی ساخته شــده که قسمتـی از آنها صخره های عظیم و یکپارچه بوده و یا آنها را در کوه تراشیده اند .

معماری هخامنشی ، هنری است امتزاجی که از سبک معماریهای بابل و آشور و مصر و شهرهای یونانی آسیای صغیر و قوم اورارتو اقتباس شده و با هنر نمایی و ابتکار روح ایرانی نوع مستقلی را از معماری پدید آورده است . هخامنشیان با ساختن این ابنیة عظیم می خواستند عظمت شاهنشاهی بزرگ خود را به جهانیان نشان دهند.

 

تخت جمشید

در اواخر سال 1312 شمسی براثر خاکبرداری در گوشة شمال غربی صفه تخت جمشید قریب چهل هزار لوحه های گلی به شکل و قطع مهرهای نماز بدست آمد . بر روی این الواح کلماتی به خط عیلامی نوشته شده بود . پس از خواندن معلوم شد که این الواح عیلامی اسناد خرج ساختمان قصرهای تخت جمشید می باشد . از میان الواح بعضی به زبان پارسی و خط عیلامی است . از کشف این الواح شهرت نابجایی را که می گفتند قصرهای تخت جمشید مانند اهرام مصر با ظلم و جور و بیگار گرفتن رعایا ساخته شده باطل گشت ، زیرا این اسناد عیلامی حکایت از آن دارد که به تمام کارگران این قصور عالیه اعم از عمله و بنا و نجار و سنگتراش و معمار و مهندس مزد می دادند و هر کدام از این الواح سند هزینة یک یا چند نفر است . کارگرانی که در بنای تخت جمشید دست اندرکار بودند ، از ملتهای مختلف چون ایرانی و بابلی و مصری و یونانی و عیلامی و آشوری تشکیل می شدند که همة آنان رعیت دولت شاهنشاهی ایران بشمار می رفتند . گذشته از مردان ، زنان و دختران نیز به کار گل مشغول بودند . مزدی که به این کارگران می دادند غالباً جنسی بود نه نقدی ، که آنرا با یک واحــد پـول بابلی به نام « شکــل » سنجیده و برابر آن را به جنس پرداخت می کردند . اجناسی را که بیشتر به کارگران می دادند و مزد آن محسوب می شدعبارت از : گندم و گوشت

 اسکندر مقدونی)) در یورش خود به ایران در سال 331 قبل از میلاد، آنرا به آتش کشید.تاریخنگاران در مورد علت این آتش سوزی اتفاق رای ندارند. عده ای آنرا ناشی از یک حادثه غیر عمدی میدانند ولی برخی کینه توزی و انتقام گیری اسکندر را تلافی ویرانی شهر آتن بدست خشایار شاه علت واقعی این آتش سوزی مهیب میدانند.

ازآنچه امروز از تخت جمشید بر جای مانده تنها می توان تصویر بسیار مبهمی از شکوه و عظمت کاخها در ذهن مجسم کرد. با این همه می توان به مدد یک نقشه تاریخی که جزئیات معماری ساختمان کاخها در آن آمده باشد و اندکی بهره از قوه تخیل، به اهمیت و بزرگی این کاخها پی برد. نکته ای که سخت غیر قابل باور می نماید این واقعیت است که این مجموعه عظیم و ارزشمند هزاران سال زیر خاک مدفون بوده تا اینکه در اواخر دهه1310خورشیدی کشف شد.

چیزی که در نگاه اول در تخت جمشید نظر بیننده را به خود جلب می کند، کتیبه ها و سنگ نبشته های گذر خشایارشاه است که به زبان عیلامی و دیگر زبانهای باستانی تحریر شده است. از این گذر به مجموعه کاخهای آپادانا می رسیم، جائی که در آن پادشاهان بار میدادند و مراسم و جشنهای دولتی در آن برگذار می شد.
امروزه مقادیر عمده ای طلا و جواهرات در این کاخها وجود داشته که بدیهی است در جریان تهاجم اسکندر به غارت رفته باشد. تعداد محدودی از این جواهرات در موزه ملی ایران نگهداری می شود. بزرگترین کاخ در مجموعه تخت جمشید کاخ مشهور به "صد ستون" است که احتمالا یکی از بزرگترین آثار معماری دوره هخامنشیان بوده و داریوش اول از آن به عنوان سالن بارعام خود استفاده می کرده است. تخت جمشید در 57 کیلومتری شیراز در جاده اصفهان و شیراز واقع شده است.

 

 تخت جمشید تنها یک مجموعه ی معماری نیست ، بلکه آینه ای است که در آن علم و فن و هنر واعتقادات ایرانیان کهن انعکاس یافته است . تخت جمشید یک مدرسه است ، یک کتاب ، یک روایتگر پیر . می توان گفت که تخت جمشید اولین سازمان ملل واقعی د نیا بوده است.بنای تخت جمشید در حدود سال 518 پیش از میلاد به فرمان داریوش هخامنشی آغاز شد

کار ساختن بناهای تخت جمشید در زمان داریوش اول (522 تا 486 ق . م ) آغاز و تا زمان اردشیر سوم ( 359 تا 338 ق . م ) در مساحتی به وسعت 13 هکتارساخته و ادامه یافت .مصالح به کار رفته در بنای تخت جمشید عبارت بوده از : سنگ ، خشت و گل ، آجر ، گچ ، چوب ، آهن ، فلزات گرانبها ( طلا - نقره - مس ) عاج ، لا جورد ، عقیق و...... دیوارهای تخت جمشید در برخی جاها به ضخامت 5/5 متر بوده و قطعه سنگهای به کار رفته به وزن بیش از 45 تن میرسیده.

تخت جمشید دارای سیستم حرارتی و تهویه بوده ، که فضاهای داخل آن را در زمستان گرم ودر تابستان خنک و معتدل می کرده است . دشت سرسبز مرودشت ، سقفهای بسیار بلند و فضاهای وسیع ، درهای گشاده و پنجرههای متعد د هوای تخت جمشید را در تابستان معتدل وخنک می ساخته و در زمستان دیوارهای خشتی و لایه های گچ که یک عایق حرارتی تشکیل می داده ، پردههای ارغوانی بلند و ضخیم که مانع نفوذ سرما به درون فضاها وتالارها می شده ، پوشش سقف نیز چوبی بوده که این امر در گرم شدن محیط تاثیر به سزایی داشته است        

تخت جمشید نیز دارای سیستم آب و فاضلاب بوده ، در تخت جمشید مجاری زیرزمینی آبرسانی و فاضلاب پیچ در پیچی کشف شده که به طول بیش از 2 کیلو متر می رسد . تخت جمشید نه یک شهر بوده و نه یک دژ و نه یک پرستشگاه ، تخت جمشید دو نقش جداگانه اما تا اندازه ای به هم پیوسته ایفا می کرده ، نخست اینکه چون در قلب امپراطوری قرار داشته گنج خانه ی مناسبی برای اندوختن ثروت روز افزون کشور بوده ، دوم اینکه جایگاه مناسب و با شکوهی برای برگذاری مراسم و جشنهایی بوده که در آن زمان برگزار می شده ( جشنهای مهرگان و اعیاد نوروز ) به نقل از مورخان در تخت جمشید بیش از 120000سکه ی طلا و نقره ، ظروف و مجسمه های بسیار ناب ، اثاث گرانقیمت ، نیمکتهای زرین ، لباسها وفرشهای ارغوانی گرانبها و....نگهداری می شده که در نهایت با حمله ی اسکندر مقدونی همه ی این اشیاء یا به غارت رفت یا طعمه ی حریق شد . اسکندر وقتی که وارد تخت جمشید شد و این همه شکوه و ثروت دید دستور داد که هر چیز را که می توانند با خود ببرند و هر چیز را که نمی توانند نابود سازند . به نو شته ی مورخین با ستان ثروت تخت جمشید با 10000جفت اسب وقاطر و 5000 جفت شتر حمل و غارت شد . بعد از انتقال ثروت تخت جمشید اسکندردستورداد که تخت جمشید را به آتش بکشند.بگفته مورخین باستان تخت جمشید ۳ شبانه روز در آتش می سوخت وچهل شبانه روز از آن دود بر میخواست

یک نکته ی مهم : محققین به این نکته ی مهم رسیده اند که اگر نقشه ی امپراطوری هخامنشی را بنگریم و یک خط از شمال شرقی ترین نقطه ( سغد ) تا جنوب غربی ترین نقطه ( حبشه ) بکشیم و یک خط از شمال غربی ترین نقطه ( یونان ) تا جنوب شرقی ترین نقطه ( هند ) به صورت ضربد ر بکشیم مرکز تقاطع این دو خط محل ساخت تخت جمشید می شود ، که این خود جای تامل و اند یشیدن دارد.

بر فراز تپه سنگي كوه رحمت در جلگه مرودشت در فاصله 45 كيلومتري شمال شرقي شهر شيراز ويرانه هاي به جامانده از كاخ تخت جمشيد نمايان است.

بناي تخت جمشيد يكي از عظيم ترين ، باشكوه ترين و زيباترين مجموعه هاي تاريخي ايران و جهان است. اين بناي مجلل به فرمان داريوش اول ( در 520 ق.م. ) شكل گرفت. وي مي خواست پايتختي در كشور خويش احداث كند كه همتا نداشته باشد. به همين دليل جلگه وسيع مرودشت رادر مركز خاك " پارس " واقع شده بود و پيشينه تاريخي بس كهن داشت انتخاب كرد وبر دامنه صخره كوه رحمت بناي تخت جمشيد را بنيان نهاد .

تخت جمشيد نه شهر بود و نه دژ، جايگاه با شكوهي براي برگزاري مراسم بزرگي بود كه شاه ايران سران كشور و نمايندگان 28 كشور متبوع را در بارعام به حضور مي پذيرفت.

طرح اصلي ساختمان تخت جمشيد دردوران فرمانروايي داريوش بزرگ ريخته شد. از همان نخست تعداد و محل كاخ ها، عمارت ها و كاربردهاي جداگانه هر يك معين ومشخص شد. براي برپايي اين بنا از سه نوع مصالح ساختماني عمده ( چوب، خشت هاي خام و پخته و سنگ هاي آهكي محلي ) استفاده شده است. چوب هايي كه در محل تهيه مي شد با ذوق و سليقه طراحان و معماران سازگار نبود وناگزير بودند چوب هاي در خور كاخ هاي تخت جمشيد را از دور دست ها حمل كنند. براي مثال،تيرهاي زير از چوب درخت سدر بوده كه در آن زمان فقط در لبنان مي روييده است.

 

خشت هاي گلي در ساختن ديوارها و روپوش سقف ها به كار مي رفت كه دوام چنداني نداشت. اين خشت را باران مي شست و با بر اثر زمين لرزه فرو مي ريخت. سنگ هاي كوه رحمت براي سنگتراشان و معماران جمشيد از هر جهت مناسب بود. اين سنگ هاي آهكي بسيار سخت و محكم اند و رنگ هاي طبيعي گوناگون سفيد، كهربايي، دودي و سياه دارند كه خوب تراشيده مي شوند. به ويژه نوع سياه آن كه بر اثر صيقل به شكل مرمر در مي آيد. بسياري از قطعه سنگ ها را گيرهاي آهني به نام " دم چلچله " به هم متصل كرده اند. در حد فاصل سنگ ها از ملات استفاده نشده است. ديوارها را با آجر لعابدار و كف اتاق ها را با گچكاري مي پوشاندند. روي درها با قطعات زر وسيم آراسته شده بود. پرده هاي بزرگ رنگي بر زيبايي درون و برون كاخ ها مي افزود. فرش هاي نفيس كف اتاق ها چشمان را خيره مي كرد.عملا" امكان نداشت كه ساختمان تخت جمشيد در دوران شاهي داريوش بزرگ به پايان برسد. كار ساخت اين بناي عظيم در طول حكومت پسر او خشايار شا اول و نوه اش اردشير اول ادامه يافت. بدين تربيت ساخت بنا نزديك به 200 سال طول كشيد.

 

بر اساس نظر تاريخ نگاران اين بنا حدود 200 سال آباد و مورد استفاده شاهان بوده است تااين كه در پي حمله اسكند مقدوني به ايران ( 330 ق.م . ) به دست وي در آتش سوخت و از آن پس متروك شد. وسعت كليه ساختمان هاي تخت جمشيد حدود 135000 متر مربع ارتفاع كف ساختمان هاي آن از دشت از 8 تا 18 متر است.

از تمامي آنچه روزگاري تخت جمشيد ناميده مي شد امروز ظاهرا" چيزي بيش از چند ستون و پلكان و سردر ويران شده باقي نمانده است. شگفت اين همين ويرانه ها نيز پس از گذشت دو هزار وپانصد سال همچنان هنر شكوهمند و معماري بي همتاي هخامنشيان را نشان مي دهند.

براي درك اهميت اين خرابه ها بايد به رمز هنر و معماري هخامنشي پي برد. هخامنشيان در ساخت تخت جمشيد از منابع گوناگوني الهام گرفتند. پارس ها دست كم با دو فرهنگ غني، اوراتو در شمال و ايلام در جنوب ،آشنا بودند و از آنها براي ريختن شالوده محكم فكري در هنر معماري بهره گرفتند.

 

هخامنشيان در لشكر كشي به مصر، بابل،ليدي و اروپا، با انديشه هاي ديگري در زمينه معماري آشنا شدند و با به دست آوردن ثروت سرشار ، هنرمندان و سنگتراشان و معماران برجسته را در گسترش و زيبا سازي تخت جمشيد به خدمت گرفتند. شايد اولين بار در تاريخ بشر بود كه ذوق سرشار ، ثروت بي كران و اراده استوار در يك نقطه از جهان به هم رسيدند تا چيزي آفريده شود كه هنر شناسان و تاريخ نكاران آن را هنر و معماري هخامنشي بخوانند

تعداد بازدید از این مطلب: 1859
بازدید : 1859
اکبر شفیع زاده
17:7
یک شنبه 13 فروردين 1391
 

نام: فیلیپ جک بروکس -Phillip Jack Brooks

تاریخ تولد: 26 اکتبر 1978

محل تولد: شیکاگو

وزن: 101 کیلو گرم  ....  قد: 185 سانت

مربیان: Kevin Quinn - Dave Taylor - William Regal - Steel Dominion Wrestling School - Danny Dominion

فینیشرها: G T S مخفف جمله Go To Sleep - Anaconda vise

لقب ها: The Straight Edge Superstar - Mr. Money in the Bank - The Second City Saint - The Straight-Edge Savior

فیلیپ جک بروکس معروف به سی ام پانک در تاریخ 26 اکتبر سال 1978 در شیکاگو متولد شد. سی ام پانک در سال 1999 کارش را در کشتی کج شروع کرد و مربی او ویلیام ریگال بود. سی ام پانک ابتدا به کمپانی Lunatic Wrestling Federation رفت ولی خیلی زود از این کمپانی جدا شد و به مدرسه کشتی کج لستیل دومینیون در شیکاگو رفت. سی ام پانک در آن کمپانی گروهی تشکیل داده بود که نام این گروه Gold Bond Mafia بود.

سی ام پانک در سال 2003 به لیگ ROH و در آنجا پیشرفت خوبی داشت و توانست به همراه کابانا قهرمان تگ تیم این لیگ شود. پس از مدتی قرار شد که به تی ان ای برود که این هرگز انجام نشد ، مسئولان تی ان ای گفتند بدلیل اینکه او نمی تواند به عنوان هیل با تماشاگران ارتباط داشته باشد از به خدمت گرفتن او صرف نظر کردند. بعد از آن او به سراغ کمربند قهرمانی ROH رفت و به درگیری با ساموا جو پرداخت که بهترین مسابقات تاریخ ROH بود. پانک در سه بازی به مصاف ساموا جو رفت که دو مسابقه اول مساوی شد و در مسابقه اخر، ساموا جو ، سی ام پانک رو شکست داد. سی ام پانک در زمانی که در لیگ ROH بود قرار بود که به کمپانی دبلیو دبلیو ای برود اما بعد از کسب کمربند قهرمانی ROH از این کار منصرف شدو در لیگ ROH به کارش ادامه داد و در آنجا به یک شخصیت کاملا منفور تبدیل شد.

در سپتامبر سال 2005 ، سی ام پانک به ( OVW ) او وی دبلیو  رفت. اولین قهرمانی سی ام پانک در OVW با شکست KEN DOANE به دست آورد. که توانست با این پیروزی کمربند قهرمانی Television OVW را بدست آورد. جالبه بدونید سی ام پانک زمانی که در OVW بود در رسلمنیا 22 هم حضور داشت! سی ام پانک به عنوان یکی از گانگستر هایی که در شوء ورودی جان سینا ، قبل از جان سینا وارد شدن در رسلمنیا حاضر شد.

سی ام پانک بعد از آن توانست با شکست برنت آلبرایت کمربند قهرمانی  OVW را بدست آورد و از قهرمانی خود در مسابقات مختلف در برابر استارهاای مانند: Shad Gaspard, Ken Kennedy,Johnny Jeter Mike "The Miz" Mizanin دفاع کرد.

بعد از جدایی سی ام پانک از OVW به دبلیو دبلیو ای پیوست و دوران طلایی سی ام پانک آغاز شد. در ابتدا به لیگ ای سی دبلیو رفت و در آنجا شکست ناپذیر بود و به همین دلیل باعث شد خیلی زود در بین تماشاگران محبوب شود. اولین درگیری او در ای سی دبلیو با مایک ناکس بود و درگیری آنها بر سر کلی کلی که در آن زمان دوست دختر مایک ناکس بود آغاز شد و در مسابقه ورودی به الیمنیشن چمپر با پیروزی سی ام پانک در برابر مایک ناکس این درگیری به پایان رسید.

در سوروایور سریز 2006 و در مسابقه تگ تیم مچ ، سی ام پانک و گروه دی ایکس و تیم اکستریم در مقابل تیم ریتراد ار کی او و مایک ناکس و جانی نیترو وگرگوری هلمز قرار گرفتند که توانستند در این مسابقه پیروز شوند.

بعد از اینکه قهرمان ای سی دبلیو ، بابی لشلی به راء درفت شد، در تورنومنتی که برای مشخص شدن قهرمان ای سی دبلیو برگزار شد شرکت کرد و به فینال این مسابقات رسید. پانک قرار بود با کریس بنوا بازی کند اما بنوا خودکشی کرده بود ، به همین خاطر ، جان موریسون به جای بنوا در مسابقه شرکت کرد و با شکست
سی ام پانک قهرمان شد. موریسون در چند مرحله پانک رو شکست داد ولی در نهایت پانک در یک LAST CHANCE MATCH زیبا و دیدنی ، موریسون رو برد و قهرمان ای سی دبلیو شد.

پانک مدت 5 ماه قهرمان بود که تونست استار هایی مثل الیجا برک ، بیگ ددی ، جان موریسون و میز رو شکست بده ولی در نهایت در یکی از مسابقات ای سی دبلیو، به چاوو گررو باخت. این باخت زمانی اتفاق افتاد که پانک از ادج یه اسپیر خورد و کمربند قهرمانی خود را از دست داد.

با حضور سی ام پانک در مانی این د بنک لدر مچ در رسلمنیا و برد در اون مسابقه ، دوره جدیدی از کریر او شروع شد.

بعد اینکه مانی این د بنک رو برد ، به را درفت شد و در همون شب اول در دبلیو دبلیو ای راء ، با استفاده از امتیاز مانی این د بانک توانست با شکست ایج ، کمربند قهرمانی سنگین وزن جهان را بدست آورد. بعد از آن در مسابقه ای که با جی بی ال داشت توانست از کمربند قهرمانی خود دفاع کند. سی ام پانک تا آنفورگیون 2008 از کمربندش دفاع کرد ولی در شب آنفورگیون، مورد حمله گروه لگیسی قرار گرفت و بعد از خوردن یه پانت کیک از رندی اورتون ، دیگه نتونست از کمربندش دفاع کند. جنرال منیجر راء ، کریس جریکو را جایگزین پانک کرد و کریس هم قهرمان جدید شد.

پانک 8 روز بعد در ماندی نایت راء از ریمچ خودش استفاده کرد ولی مسابقه رو به کریس جریکو باخت. بعد از آن ، پانک و کوفی کینگستن با شکست تیم لگیس ، قهرمان تگ تیم شدند ولی به سرعت کمربندشون رو به تیم جان موریسون و میز باختند.

بعد از آن سی ام پانک در تورنومنتی که برای کمربند قهرمانی بین قاره ای برگزار شده بود ، شر کت کرد و توانست با شکست ری میستریو به فینال مسابقات راه یابد و سرانجام در شیکاگو، محل تولدش ، با شکست ویلیام ریگال ، کمربند قهرمانی بین قاره ای را بدست آورد.

قبل از رسلمنیا، سی ام پانک کمربندش را به جی بی ال باخت. سپس در مانی این د بنک رسلمنیا 25 هم شرکت کرد و در اتفاقی بی سابقه، دوباره مانی این د بنک رو برد. در اکستریم رولز 2009 ، سی ام پانک با استفاده از امتیاز مانی این دبانک خود توانست جف هاردی را شکست دهد و قهرمان جدید سنگین وزن جهان شود و در مسابقه بعدی که در بش 2009 داشت با دی کیو کردن مسابقه کمربند قهرمانی خود را حفظ کرد و این باعث شد که سی ام پانک هیل شود. درگیری پانک و جف ادامه داشت و جف در نایت اف چمپینز 2009 پانک رو برد و قهرمان شد اما پانک دوباره در سامر اسلم در یک مسابقه TLC کمربند رو پس گرفت و رقابت جف هاردی و سی ام پانک به پایان رسید ، اما در انتهای بازی ، آندر تیکر به سی ام پانک حمله کرد و درگیری این دو سوپراستارز آغاز شد.

بعد از شکست درمقابل آندرتیکر و از دست دادن کمربند قهرمانی سنگین وزن ، سی ام پانک شروع به درست کردن گروهش ، S.E.S کرد و با عضو کردن لوک گالوز در گروهش ، تیمش رو تشکیل داد. سی ام پانکادعا کرد که با زندگی استریت ادج ، تونسته لوک گالوز رو که یک عقب افتاده بود رو درمان کنه.


بعد از آن ،
سی ام پانک وارد یک درگیری با ری میستریو شد و با به هم زدن مراسم تولد دختر ری ، یه مسابقه در رسلمنیا ترتیب داد که اگر ری می باخت ، باید عضو گروه S.E.S می شد. در رسلمنیا ، ری میستریو ، سی ام پانک رو شکست داد. بعد از رسلمنیا ، پانک چلنج ری میستریو را قبول کرد و گفت حاضره موهاش رو در این راه قرار بده و در صورت باخت موهاش رو بتراشه ، پس بین این دو یک مسابقه HAIR در اکستریم رولز برگزار شد که با دخالت عضو ماسک دار گروه S.E.S سی ام پانک موهاش رو حفظ کرد. اما باز هم این درگیری تموم نشد و این دو یه مسابقه در او د لیمیت داشتن که در آن مسابقه ، اگر پانک می باخت باید موهاش رو می تراشید و اگه ری می باخت باید عضو گروه سم ام پانک می شد. در پایان این مسابقه زیبا ، ری با رول اپ کردن پانک ، بازی رو برد و با کمک کین موهای پانک رو تراشید. در اسمکدان بعد این پی پی وی ، پانک با یه ماسک ظاهر شد و با شکست کین ، به مسابقه قهرمانی سنگین وزن در فاتال فور وی صعود کرد. سی ام پانک در مسابقه فاتال فور وی 2010 در استانه قهرمانی بود که با دخالت کین ، که به دنبال ضارب برادرش می گشت ، این شانس رو از دست داد.

بعد ناموفق بودن در کسب قهرمانی سنگین وزن ، سی ام پانک با بیگشو وارد درگیری شد که در این درگیری ، بیگشو، ماسک پانک رو برداشت. هفته بعد هم مسکد من این گروه به وسیله بیگشو ماسکش رو از دست داد و معلوم شد که این شخص ، جویی مرکوری بوده است. این امر باعث شد که بین این گروه و بیگشو یه مسابقه هندیکپ در سامراسلم انجام شود که بیگشو پیروز شد. بیگشو در نایت آف چمپیونز هم سی ام پانک رو شکست داد تا درگیری بین این دو تمام شود. وقتی که سرنا از کمپانی رفت و مرکوری مصدوم شد ، این گروه از بین رفت و در هفته بعد از آن در اسمکدان ، سی ام پانک در مسابقه ای که با لوک گالوز داشت او راشکست داد.
بعد از آن ، سی ام پانک به راء درفت شد و در شب اول حضورش ، اون بورن رو مصدوم کرد ، اما خود سی ام پانک در برگینگ رایتز مصدوم شد و برای مدتی از مسابقات دور بود اما در هفته های پیش در دبلیو دبلیو ای راء به عنوان گزارشگر حضور پیدا کرد تا اینکه در هفته قبل وارد گروه نکسز شد و رهبر گروه نکسز شد.

عناوین و قهرمانی های سی ام پانک:

 Independent Wrestling Association Mid-South

IWA Mid-South Heavyweight Championship

IWA Mid-South Light Heavyweight Championship

International Wrestling Carte

IWC Heavyweight Championship

Mid-American Wrestling

MAW Heavyweight Championship

NWA Cyberspace

NWA Cyberspace Tag Team Championship – with Julio Dinero

NWA Revolution

NWA Revolution Heavyweight Championship

Ohio Valley Wrestling

OVW Heavyweight Championship

OVW Southern Tag Team Championship – with Seth Skyfire

OVW Television Championship

Pro Wrestling Illustrated

PWI ranked him #3 of the top 500 singles wrestlers in the PWI 500 in 2010

Ring of Honor

ROH Tag Team Championship – with Colt Cabana

ROH World Championship

St. Paul Championship Wrestling

SDW Northern States Television Championship

SPCW Northern States Light Heavyweight Championship

World Wrestling Entertainment

ECW Championship

World Heavyweight Championship

World Tag Team Championship – with Kofi Kingston

WWE Intercontinental Championship

Mr. Money in the Bank 2008, 2009

Slammy Award for "OMG" Moment of the Year (2008) Cashing in Money in the Bank to win the World Heavyweight Championship

Slammy Award for Shocker of the Year (2009)[96] Forcing Jeff Hardy out of the WWE after Steel Cage match victory

Slammy Award for Despicable Me (2010)[179] Harassing Rey Mysterio and his family

Nineteenth Triple Crown Champion

Wrestling Observer Newsletter

Star Match vs. Samoa Joe at ROH Joe vs. Punk II on October 16, 2004
Feud of the Year (2009) vs. Jeff Hardy

Best Gimmick 2009

ی متر

تعداد بازدید از این مطلب: 2023
بازدید : 2023
اکبر شفیع زاده
17:6
یک شنبه 13 فروردين 1391
 

بیوگرافی و کشتی کج راک

محل تولد:دیوی فلوریدا    تاریخ تولد:2ماه می 1972

پدر وپدربزرگ مادریش هر دو از کشتی کج کاران خوب و قدیمی بودند.راک در ابتدا به کاراته روی آورد وتا حدی هم موفق بود سپس به سمت فوتبال رفت و  وارد لیگ تقریبا حرفه ای شد.

راک در سال 1995 وارد بازیهای حرفه ای شد وتوانست با شکست تریپل اچ عنوان بین قاره ای را از آن خود کند.او جوان ترین قهرمان برای این عنوان بود راک به گروه نیشن آودامینیشن پیوست ومدتی با آنها بود.می توان از هنری  فاروغ ومرحوم آون هارت از اعضای گروه نام برد. او یکی از محبوب ترین کشتی کج کاران دنیاست از لقب های او میتوان به {قهرمان دنیا} اشاره کرد.

راک به میکروفون علاقه وافری دارد دلیل این علاقه استعداد عجیب او درضایع کردن افراد از طریق حرف زدن است. از تیکه های معروف راک  که پای میکروفون میگه:{یه آشی واست پختم . آماده باش تو نفر بعدی هستی. حدتو بدون ودهن کثیفت و ببند}

او علاقه فراوانی به همسرش داره اواز همسرش دنی  یک دختر به نام پبلز دارد. استعداد او به کاراته و فوتبال وکشتی کج ختم نشد.اودر سال 2007 باحمایت آرنولد به هالیوود رفت وبه بازی در اولین فیلمش مشغول شد.

در 30 آگست 1999 باشکست بیگ شو قهرمان تک تیم شد.

 

تعداد بازدید از این مطلب: 2115
بازدید : 2115
اکبر شفیع زاده
17:5
یک شنبه 13 فروردين 1391

 

د میز همراه با کمربند WWE

 





مایکل مایک گرگوری میزانین متولد 8 اکتبر 1980 می باشد و 31 سال سن دارد و قد او 188 سانتی متر و وزن او 100 کیلو گرم است.او در حال حاضر یک پرو رسلر است و با نام درون رینگ د میز شناخته می شود.او در حال حاضر با WWE قرارداد دارد و در برند راء فعالیت می کند.میز ابتدا در یکی از ریلیتی شوء های ام تی وی که در سال 2001 پخش شد با نام The Real World: Back to New York و برنامه ی که مشابه ان بود با نامReal World/Road Rules Challenge خود را معروف کرد.او بعدا در سیزن چهاربرنامه ی تاف ایناف شرکت گرد.برنامه ای که یک رقابت در ان بود و برنده می توانست یک قرارداد با WWE ببندد و د میز در این مسابقه نفر دوم شد.د میز همچنین در شوء های تلویونی نظیر Battle of the Network Reality Stars, Fear Factor, Identity, Ghost Hunters, Dinner Impossible, Psych and Are You Smarter Than a 5th Grader? نیز حضور داشته.

میزانین در اولتومیت پرو رسلینگ (Ultimate Pro Wrestling) و دیپ سوت رسلینگ (Deep South Wrestling) تمرینات مروبط به رسلینگ را دید و در انجا شروع به کشتی گرفتن کرد و در انجا توانست اولین قهرمان سنگین وزن دیپ سوت شود.د میز بعد از ان به اوهایو ولی رسلینگ (Ohio Valley Wrestling) فرستاده شد و در دسته ی تگ تیم ها فعالیت کرد و موفق شد یکبار قهرمان تگ تیم شود.

بعد از امضای قرار داد با WWE د میز به عنوان میزبان رقابت دیوا سرچ در سال 2006 شد.در ادامه د میز اولین حضورش در WWE را در سپتامبر 2006 به عنوان یک کشتی گیر شکست ناپذیر رقم زد.در سال 2007 د میز از اسمکدان به ای سی دبلیو درفت شد و در انجا همراه با جان موریسون با هم یک تیم تشکیل دادند و موفق شدند که هر دو کمربند قهرمانی تگ تیم WWE و قهرمانی تگ تیم جهان را به دست بیاورند.د میز در سال 2009 به راء درفت شد و توانست دو بار قهرمان USA شود.او همچنین کمربند یونیفاید را با بیگ شوء برنده شد و با جان سینا قهرمان تگ تیم WWE شد.در جولای 2010 د میز برنده ی مانی این د بنک لدر مچ برند راء در پی پی وی مانی این د بنک شد و یک بازی برای کمربند WWE را کسب کرد و از امتیازش در نوامبر همان سال استفاده کرد تا برای اولین بار قهرمان WWE شود.در سال 2011 د میز به عنوان نفر اول رده بندی 500 رسلر برتر سال از طرف PWI را انتخاب شد.





د میز که یکی از بومیان پارما در اوهایو بود به دبیرستان نورمندی رفت و در انجا کاپیتان تیم بسکتبال و دومیدانی بود.او همچنین در مسابقات شنا نیز شرکت کرد و ادیتور کتاب سالانه مدرسه اش بود.او در رشته ی اقتصاد در مدرسه ی بیزنس ریچارد تی فارمر مشغول به تحصیل شد.




د میز در سال 2001 در حالی که داشت مدرک در رشته ی بیزنس را به دست می اورد کالج را رها کرد و برای حضور در دهمین سیزن ریلیتی شوء MTV با نام The Real World خودش را اماده کرد.او در چندین قسمت برنامه ی که برگرفته شده از The Real World بو ود نام ان Real World/Road Rules Challenge بود همراه با دیگر شرکت کنندگان برنامه ی رود رولز و Real World/Road Rules Challenge شرکت کرد و د میز توانست در دو تا از چلنج های این برنامه برنده شود.
در یکی از اپیزود های The Real World بود که میزانین نقش شخص مغروری به نام د میز را بازی کرد.بر خلاف شخصیت خوده میزانین کرکتر د میز خیلی عصبانی .اهل دعوا و کله شق بود.میزانین بعدا به این نتیجه رسید که شخصیت د میز می تونه برای پرو رسلینگ بسیار مناسب باشد.

در سال 2004 او در برنامه ی کانال براوو با نام Battle of the Network Reality Stars حاضر شد و در این برنامه تیم او دوم شد.میزانین همچنین یکی از شرکت کنندگان برنامه ی Reality Stars نیز بوده.پارتنر او دوست دختر قبلی او ترایشل کنیتلی بود و این دو موفق به برد در ان مسابقه شدند.در اپریل 2007 او در برنامه ی game show Identity حاضر شد و او در نقش یک غریبه ظاهر شد و جون کیم به درستی توانست حدس بزند که او یک پرو رسلر هست چون قبل از هر کلمه ای که میگفت ((میز)) را اضافه می کرد.در سال 2008 میزانین در ریلیتی شوء کانال سای فای (Sci Fi ) به اسم Ghost Hunters حاضر شد.در سال 2009 در دو قسمت از برنامه ی Are You Smarter Than a 5th Grader? حاضر شد و هر دو قسمت در 29 سپتامبر پخش شدند.او در یک قسمت از برنامه ی Destroy Build Destroy در 3 مارچ 2010 حاضر شد.در 5 اکتبر 2011 د میز در یکی از قسمت های H8R نقش افرینی کرد.او همچنین تایید کرده که قرار است در یک قسمت از Psych شرکت کند.






د میز برای دست یافتن به رویای پرو رسلر شدن که از سنین بسیار کم ارزویش را داشت به اولتومیت پرو رسلینگ (UPW) پیوست و در اولتومیت یونیورسیتی تمرین کردن.او برای اولین بار در رینگ کشتی در سال 2003 حضور پیدا کرد و به عنوان دمیز دبیوتش را رقم زد.در این دوره د میز در تورنومنت مت وارز UPW شرکت کرد و به فینال رسید ولی در انجا به تونی سلنتیری باخت.



د میز در اکتبر 2004 در سیزن چهار برنامه ی تاف ایناف شرکت کرد و برنده ی این دوره یک قرار داد با WWE و مبلغ یک میلیون دلار به دست می اورد.به غیر از تورنومنت مچ اندازی در 25 نوامبر 2004 که د میز اخر شد در سایر موارد د میز نسبت به 6 شرکت کننده ی دیگر برتر بود و به راند نهایی رسید.در پی پی وی ارماگدن در سال 2004 د میز به مصاف دیگر شرکت کننده ی باقی مانده دنیل پودر رفت و این بازی یک مسابقه ی بوکس بود و هیچکدام موفق به ناک اوت کردن حریف خود نشدند و پاودر بر اساس تشویق تماشاگران برنده ی مسابقه شد.در 16 دسامبر 2004 در اسمکدان اعلام شد که پاودر به عنوان برنده ی تاف ایناف از طرف مسئول تمرین دهنده ها انتخاب شده.


 

مقدمه

 

---------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

 

اوایل زندگی
 

 

-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

 

فعالیت در تلوزیون
 

 

--------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

 

Professional wrestling career

 

اولتومیت پرو رسلینگ(2003)
 

 

World Wrestling Entertainment / WWE

 

حضور در تاف ایناف و تمرینات(2004-2006)
 

 

د میز در سال 2005

 



با وجود اینکه د میز در تاف ایناف برنده نشد اما او توانسته بود نظر WWE را جلب کند و به او یک قرارداد پیشنهاد شد.د میز به دیپ سوت رسلینگ (DSW) فرستاده شد وزیر نظر بیل دموت تمرین دید.در جولای 2005 د میز در دو تا از دارک مچ های WWE همراه با برنده ی سابق تاف ایناف مت کاپوتلی تیم شد و با تیم هایلندرز(Robbie and Rory McAllister) کشتی گرفتند.در 1 دسامبر 2005 د میز با شکست مایک ناکس در فینال تورنومنتی که برای کمربند سنگین وزن DSW بود توانست اولین قهرمان این کمربند شود.د میز ادامه ی سال 2005 را همراه با مت کاپوتلی به عنوان تگ تیم در هاس شوء های WWE گذراند تا اینکه بعد از یک مصدومیت تشخیص داده شده بود که مت کاپوتلی تومور مغزی دارد.



در 3 ژانویه 2006.اعلام شد که د میز به OVW انتقال داده شده است.در 18 ژانویه 2006 او با نام د میز اولین حضورش را در برنامه ی تلوزیونی OVW رقم زد و یک سگمنت در بکستیج از او نشان داده شد.در 28 ژانویه در سال 2006 در شوء تلوزیونی OVW د میز اولین مسابقه ی خودش را انجام داد و حریف او رین دوپری بود و د میز با کونت اوت بازی را باخت.
در 8 فبریه 2006 در یک شوء تلوزیونی د میز و کریس کیج موفق به کسب کمربند تگ تیم OVW Southern با شکست چت و جت سکایفایر شدند.در 18 مارچ 2006 کمپانی WWE بنا بر دلایل انضباطی کریس کیج را اخراج کرد و د میز و کریس کیج مجبور شدند کمربند تگ تیم را از دست بدهند.در 19 مارچ 2006 دوکو شاد د میز را در یک بازی یک به یک شکست داد تا کمربند تگ تیم را برای تیم خودش به نام Untouchables ببرد.تگ تیم پارتنر او دومینو بود.


در 7 مارچ 2006 سایت رسمی WWE یک ویدیو از میز نشان داد که در ان د میز حضورش در اسمکدان را اعلام کرده بود و در اپریل در اسمکدان چندین ویدیو برای زمینه سازی حضور د میز پخش شد و د میز دبیوتش در اسمکدان را در تاریخ 21 اپریل 2006 رقم زد و در جریان استوری لاین او به وسیله ی پالمر کانون مسئول شبکه از حضور در ورزشگاه محروم شده بود و به وسیله ی ماموران محافظتی به بیرون ورزشگاه اسکورت شد.

در 31 می سال 2006 سایت WWE اعلام کرد که د میز به عنوان میزبان اسمکدان حاضر خواهد شد.د میز به عنوان میزبان در 2 جون 2006 اولین حضورش را تجربه کرد و بازی های مهم مشخص شده را اعلام می کرد تا تماشاگران را به وجود اورد.دیگر وظیفه های میزبانی او انجام مصاحبه های بک استیجی و میزبانی مسابقات بکینی بود.د میز وظایف میزبانی اش مقداری کاهش یافت به طوری که چند هفته شوء بدون حضور د میز برگزار شد.در جولای د میز همراه با اشلی ماسارو به عنوان میزبان برنامه ی دیوا سرچ انتخاب شدند و در هر دو شوء راء و اسمکدان حاضر شدند.

 

اوهایو ولی رسلینگ(2006)
 

 

حضور در اسمکدان! (2006-2007)
 

 

د میز در یکی از لایو ایونت های WWE

 


بعد از پایان دیوا سرچ د میز به اسمکدان برگشت و فعالیت درون رینگش را در انجا شروع کرد و در یک بازی با شکست دادن تاتانکا در سپتامبر کارش را به عنوان رسلر شروع کرد.بعد از این برد او و مایکل کول مدام به این موضوع اشاره می کردند که د میز شکست ناپذیر هست هر چند که در ادامه در دو ماه اینده د میز تنها پنج برد به دست اورده بود و کشتی گیرانی مثل مت هاردی.هوناکا و اسکاتی 2 هاتی را شکست داده بود.بعد از ان د میز وارد یک استوری لاین با لیلا برنده ی دیوا سرچ شد.کسی که چندین بار پیشنهاد های د میز را رد کرده بود و باعث شد د میز به کریستال کمک کند تا در چند بازی لیلا را شکست دهد.بعد از ان کریستال و د میز متوجه شدن که به وسیله ی بوگی من در حال تعقیب شدن هستند و این منجر به یک استوری لاین بین د میز و بوگی من شد و در پی پی وی ارماگدن 2006 در ماه دسامبر بوگی من رکورد شکست ناپذیری د میز را شکاند.

بعد از یک مدت کوتاه غیبت در تلوزیون د میز به اسمکدان برگشت تا در سگمنت هایی میزبان مصاحبه هایی شود که در برنامه ای به نام میز تی وی انجام می شد.بعد از عدم موفقیت در این سگمنت ها د میز دوباره به فعالیت درون رینگ پرداخت و با یک استایل قویتر به کارش ادامه داد و دوباره مسابقاتش را پشت سر هم برد.در 11 جون 2007 در راء د میز به مصاف اسنیتسکی رفت و اسنیتسکی به راحتی توانست او را شکست دهد و یک درفت لاتاری برای ای سی دبلیو به دست اورد ولی چون بعد از بازی به زدن د میز ادامه داد داور نتیجه بازی را عوض کرد و دمیز را برنده اعلام کرد و یک درفت لاتاری نصیب اسمکدان شد و بعدا مشخص شد کریس مسترز به اسمکدان امده.


میز در 17 جون سال 2007 از اسمکدان به ای سی دبلیو درفت شد.او در چند هفته ی اول در شوء غایب بود ولی چند سگمنت بک استیجی از میز تی وی در ای سی دبلیو از او پخش شد.او اولین بازی اش در ای سی دبلیو را در 10 جولای انجام داد و نانزیو را شکست داد.

ای سی دبلیو (2007-2008)
 

 

تعداد بازدید از این مطلب: 2984
بازدید : 2984
اکبر شفیع زاده
17:3
یک شنبه 13 فروردين 1391
 

این سایت متعلق به دوست داران رونالدو و ری مستریو است

تعداد بازدید از این مطلب: 1917
بازدید : 1917

دوستان عزیز کدام گزینه را می پسندید؟

براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



با سلام به شما دوستان عزیز. شما میتوانید با دانلود بازی های کامپیوتر و بازی کردن تعدادی بازی آنلاین ساعت های زیادی مشغول بازی کردن شوید شما می توانید با نظرات خود هر بازی را که می خواهید در نظرتان بنویسید و ما خیلی سریع آن بازی را در اختیارتان قرار می دهیم در واقع ما یکی از بزرگترین وبلاگ هستیم هیچ وبلاگی تا الان نتوانسته است مانند این وبلاگ 732 نظر و تعدادی نظر خصوصی با فقط 215 مطلب جمع آوری کرده است فقط میخواستم بگم که در قسمت نظرات از طریق فرم بنویس که میخوای نویسنده بشی من تو را انتخاب میکنم مانند برادرم علی شفیع زاده که نویسنده دوم است و اختیار تمام وبلاگ را دارد هر کس با مقدار مهارتش میتواند بخشی را به دست بگیرد با تشکر مدیر وبلاگ akbardownload
تمام حقوق اين وب سايت متعلق به مي باشد | طراحی قالب : تم ديزاينر